|
|
کدخبر: ۱۷۴۹۵۶

سروده ای از برقعی در وصف امیرالمؤمنین(ع):

یکی از اشعار خواندنی در وصف امیرالمؤمنین، امام علی(ع)، سروده ای است از سیدحمیدرضا برقعی. استفاده شاعر از تضمین و به کار بردن تعابیر جدید بر زیبایی این سروده افزوده است.

گروه فرهنگی مشرق- سیدحمیدرضا برقعی از شاعران جوان اما آینده دار حوزه شعر آیینی است که به نظر برخی از اساتید این فن، به دلیل استفاده از تعابیر و تصاویر جدید برای بیان مفاهیم دینی، توانسته سبک خاصی در این حوزه ایجاد کند. برقعی تاکنون چند اثر از خود روانه بازار نشر کرده است. «طوفان واژه ها» و «قبله مایل به تو» عنوان دو مجموعه اولیه او بود که با استقبال از سوی مخاطبان مواجه شد. برقعی در سال جدید «رقعه» را روانه بازار نشر کرد که در همان ایام نمایشگاه کتاب در آستانه چاپ دوم قرار گرفت.

یکی از زیباترین اشعار وی درباره امام علی(ع) است که شاعر با استفاده از تضمین های زیبا و خواندنی و تعابیر جدید، نوع نگاه تازه ای به شعر علوی وارد کرده است. این سروده به مناسبت میلاد مبارک حضرت علی(ع) بازنشر می شود:

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست

من که حیران تو حیران توام می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم

همه عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه بسم الله است

کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»

کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

کعبه بر سینه خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه شیراز کم آورد، نوشت:

«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت
ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط

نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد
سالیانی ست که معراج خدا می خواهد،

زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند

دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی
رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی

وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی
وای اگر پارچه زرد به سر می بستی

در هوا تیغ دو دم نعره هو هو می زد
نعره حیدریه «أینَ تَفرو» می زد

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله نعلین علی ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار