|
|
کدخبر: ۱۸۵۱۲۷

سریال یاغی روایتگر درامی پر فراز و نشیب از سفر یک قهرمان است که شخصیت های متنوعی از طبقات مختلف اجتماعی در مسیر با او همراه می شوند یا برایش مانع می تراشند، یاغی باید از مرز درد و خستگی عبور کند.

در این مطلب از  نقد و بررسی قسمت اول تا آخر سریال یاغی به کارگردانی محمد کارت  و تهیه کنندگی سید مازیار هاشمی را خواهیم داشت. سریال یاغی روایتگر درامی پر فراز و نشیب از سفر یک قهرمان است که شخصیت های متنوعی از طبقات مختلف اجتماعی در مسیر با او همراه می شوند یا برایش مانع می تراشند، یاغی باید از مرز درد و خستگی عبور کند.
یاغی در ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ به نمایش درآمد. این مجموعه با استقبال منتقدان و مخاطبان مواجه شده‌است.
 

معرفی کامل سریال یاغی

سریال یاغی به کارگردانی محمد کارت و تهیه کنندگی سید مازیار هاشمی با حضور ستاره های معروف سینما از شبکه نمایش خانگی در حال پخش می باشد.
چهره های مطرح سینما این بار در اثر جدید کارگردان جوان محمد کارت که کارنامه درخشانی در عرصه فیلم سازی دارد حضور دارند و در سریال یاغی وی هنرنمایی کرده اند.
یاغی به کارگردانی محمد کارت و تهیه‌کنندگی سید مازیار هاشمی قرار است با طی مراحل فنی، سال ۱۴۰۱ از فیلیمو پخش شود. در این سریال جذاب و باکیفیت، تعدادی از بازیگران چهره و سرشناس سینما و تئاتر به ایفای نقش پرداخته‌اند که باید به تماشای آن بنشینید..
این سریال محصول کشور ایران و در ژانر خانوادگی و اجتماعی است. بازیگر نقش اول سریال پارسا پیروز فر است که مدت هاست به دلیلی نامعلوم تصمیم گرفته که کمتر جلوی دوربین برود اما محمد کارت توانسته پیروزفر را قانع نماید که در سریال خود به ایفای نقش بپردازد. شاید اما در سریال یاغی پیروزفر تنها ستاره این سریال نیست و طناز طباطبایی هم مانند پیروز فر کم کار تر از همیشه اینبار در این سریال ایفای نقش کرده اند. آخرین سریالی که طباطبایی در شبکه نمایش خانگی در آن جلوی دوربین رفته است شاهگوش بود؛ اما پس از چند سال حال، دوباره به عرصه نمایش خانگی بازگشته است.
داستان این سریال در قالب ۲۰ قسمت است که هر پنجشنبه ساعت ۸ صبح منتشر می‌شود. هر قسمت ازسریال یاغی به اندازه یک فیلم سینمایی بلند تایم دارد و تماشاگر باید یک ساعت و ۳۵ دقیقه برای دیدن آن وقت بگذارد.

علی شادمان در سریال یاغی_نقد و بررسی سریال یاغی

خلاصه داستان یاغی

جاوید (علی شادمان) نوجوانی است از محله‌های پایین شهر تهران که براساس اتفاقاتی که در زندگی‌اش افتاده هنوز نتوانسته برای خود شناسنامه و هویتی داشته باشد و از این همه سختی که تا به حال در زندگی خود کشیده‌است، خسته شده و برای اینکه بتواند زندگی خوب و آبرومندانه‌ای را شروع کند با دختری به نام اَبرا (الیکا ناصری)، که به یکدیگر علاقه دارند، ازدواج کند؛ در به در دنبال یافتن راهی است که بتواند مدرکی برای اثبات ادعایش، اینکه مرحوم محمود گنجی پدر اوست، به قاضی پروندهٔ درخواست شناسنامهٔ خود ارائه دهد اما راهی جز انجام آزمایش ژنتیک برایش نمانده و برای این‌کار لازم دارد که خانوادهٔ پدری خود را که از انجام این‌کار خودداری می‌کنند، راضی کند. جاوید همچنین با فردی به نام بهمن (پارسا پیروزفر) که به کشتی‌گیرهای جوان کمک می‌کند آشنا می‌شود تا رویای جوانی‌اش را به واقعیت تبدیل کند و در این مسیر اتفاقاتی رخ می‌دهد…

 

بازیگران

بازیگر
شخصیت
توضیحات
پارسا پیروزفر
بهمن
همسر طلا، برادر رحمان
علی شادمان
جاوید گنجی
برادر عاطفه
طناز طباطبایی
طلا مطلا
همسر بهمن
امیر جعفری
اسماعیل مقانلو (اسی قلک)
ضایعات فروش
نیکی کریمی
شیما
همسر سابق بهمن
فرهاد اصلانی
اکبر مجلل
دشمن قدیمی بهمن
مهدی حسینی‌نیا
رحمان
برادر بهمن
آبان عسکری
عاطفه قنبرزاده
خواهر جاوید
الیکا ناصری
ابرا
معشوقه جاوید
مه‌لقا باقری
نرگس
مادر ابرا
عباس جمشیدی‌فر
علی گرگین
مدیر کمپ ترک اعتیاد ساحل آرامش
جواد خواجوی
حامد
دوست و همکار عاطفه
ناهید مسلمی
خانم گنجی
عمه جاوید
بهرام ابراهیمی
احسان
مسئول سالن بیلیارد
امیررضا دلاوری
 
 
رضا صادقی
 
 
محمد صابری
 
 
توفیق حیدری
 
 
سامان مهکویه
 
 
افشین حسن لو
 
 
شهاب کرلو
 
 
حسن همتی

 

دیگر عوامل سریال یاغی

  • کارگردان: محمد کارت
  • تهیه کننده: سید مازیار هاشمی
  • نویسنده: پدرام پورامیری، حسین دوماری، محمد کارت

 

بیوگرافی محمد کارت، کارگردان سریال یاغی

محمد کارت (زاده ۱۵ فروردین ۱۳۶۵ در شیراز) کارگردان ایرانی است. شروع فعالیت هنری محمد کارت در زمینه بازیگری و کارگردانی تئاتر از سال ۱۳۷۹ بوده و فارغ‌التحصیل هنرستان هنرهای نمایشی، لیسانس کارگردانی سینما و عضو پیوسته خانه سینمای ایران است. محمد کارت همسر آبان عسگری بازیگر شنای پروانه است که به تازگی در فیلم همسرش بازی کرده است.
 

آخرین جوایز و افتخارات محمد کارت​

  1. برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مردمی از سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم سینمایی (شنای پروانه) ۱۳۹۸
  2. برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم داستانی (بچه‌خور)
  3. برنده سیمرغ بهترین فیلم از سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر برای فیلم داستانی (بچه‌خور)
  4. برنده تندیس بهترین فیلم کوتاه از بیستمین دوره جشن بزرگ سینمای ایران برای فیلم کوتاه (بچه خور) ۱۳۹۷
  5. نشان شایستگی بهترین کارگردانی از نهمین جشن مستقل فیلم کوتاه ایران (بچه‌خور)
  6. جایزه کارگردانی و جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران سی و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران

بازی متفاوت طناز طباطبایی در سریال یاغی

طناز طباطبایی یکی دیگر از بازیگران برجسته سینما و تلویزیون ایران است که پیش تر در فیلم شنای پروانه به کارگردانی محمد کارت با وی همکاری کرده بود. طناز طباطبایی یکی از بهترین هنرمندان زن ایرانی محسوب می شود که علاوه بر سینما و تلویزیون در تئاتر نیز نقش های سخت و پیچیده ای را بازی کرده است. این هنرمند محبوب در سریال یاغی نقش طلا همسر بهمن (با بازی پارسا پیروز فر) را بازی می کند. طلا یک خانم قدرتمند، مغرور و زیبا می باشد که مثل یک کوه پشت همسرش ایستاده است. ناگفته نماند که چهره طناز طباطبایی برای بازی در نقش طلا بسیار مناسب می‌ باشد.
جالب است بدانید که به مناسبت سالروز تولد این بازیگر جوان و حرفه ای اولین تصویر او که در واقع می توان گفت نقشی متفاوت در کارنامه فعالیت هنری او محسوب می شود، منتشر شد. طناز طباطبایی برای اولین بار فعالیت هنری خود را با حضور در نقشی کوتاه در فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» به کارگردانی رسول صدر عاملی آغاز کرد. البته ناگفته نماند که فیلم صدر عاملی در مقایسه با فیلم قبلی اش به نام «من ترانه ۱۵ سال دارم» با بازی ترانه علیدوستی چندان موفق نبود و در جشنواره بیست و سوم فیلم فجر با استقبال زیادی مواجه نشد.

طناز طباطبایی_نقد و بررسی سریال یاغی

دلایل جذابیت سریال یاغی

  • داستان اقتباسی
اولین ویژگی برجسته سریال «یاغی»، اقتباس آن از روی رمانی به نام «سالتو» است. این کتاب، از رمان‌های قابل توجه و جذاب حوزه ادبیات داستانی در سال‌های اخیر بوده. پس از انتشار خبر اقتباس «یاغی» از این رمان، آنهایی که این کتاب را خوانده بودند، می‌دانستند که سریال هر ضعفی داشته باشد، داستانی محکم و جذاب دارد. علاوه بر داستان این کتاب، خود فعل اقتباس، در فیلم و سریال‌سازی ایرانی، اتفاقی ویژه و کمیاب به حساب می‌آید که البته در این دو سال اخیر و بالاگرفتن موج سریال‌سازی در نمایش خانگی، اقبال کارگردان‌ها به این روش بیشتر شده. همچنین تجربه‌ی موفق سریال «زخم کاری» در جذب مخاطب بیش از پیش، پلتفرم‌ها را به اقتباس از ادبیات داستانی فارسی، ترغیب کرد. «سالتو» رمانی درباره یک پسر نوجوان و ساده‌ به نام سیاوش است که در یک محله فقیرنشین زندگی می‌کند، مادری بیمار و افسرده دارد و تنها انگیزه زندگی‌اش کشتی گرفتن است. اما در راه همین ورزش با افراد خلافکاری آشنا می‌شود که زندگی او را دگرگون می‌کنند. این رمان به خوبی سیر تبدیل شدن یک قهرمان به ضدقهرمان را تعریف می‌کند و فقر، کشتی و فساد سیستماتیک در لایه‌های زیرین جامعه، مباحث اصلی داستان «سالتو» را تشکیل می‌دهد. محمد کارت که پیش از این هم برای نوشتن فیلمنامه «شنای پروانه» از پدرام‌پور امیری و حسین دوماری کمک گرفته بود، برای نوشتن متن سریال «یاغی» هم سراغ آنها رفته. خط داستان اصلی «یاغی» همان ماجرای کتاب «سالتو» است، اما  تا قسمت دوم سریال، خرده داستان‌هایی در سریال دیدیم که در کتاب اصلا به آن‌ها اشاره نشده، مثل ماجرای عشق شخصیت اصلی و شناسنامه نداشتن بچه‌های پایین شهری، اما  از قسمت سوم به بعد تازه سریال وارد فازی شد که هرچه بیشتر آن را به کتاب «سالتو» نزدیک کرد.
  • فیلمبرداری
مهم‌ترین چیزی که در نگاه اول مخاطب را جذب یک اثر نمایشی می‌کند، قاب‌بندی و فیلمبرداری آن است. محمد کارت که در فیلم «شنای پروانه» با سامان لطفیان همکاری کرده بود، برای ساخت اولین سریالش هم سراغ او رفت. لطفیان جوان است و از چهره‌های تازه‌کار با کارنامه‌ای پربار در زمینه فیلمبرداری است. او بلد است چطور حس اضطراب را با لرزش تکنیکال دوربین به بیننده منتقل کند. از طرفی جای قرارگیری دوربین گاهی اغراق شده است، اما بیننده را آزار نمی‌دهد. «یاغی» داستانی شیرینی ندارد و یک درام با دورتند است، اگر تصویرها هم زمخت و حساب‌شده نبود، حتما مخاطب خسته می‌شد.  
  • صحنه‌های ورزشی
جاوید شخصیت اصلی سریال «یاغی»، کشتی‌گیر است و حجم زیادی از داستان درباره مبارزات او در میدان با حریف‌ها روایت شده. مهدی افروزمنش، نویسنده رمان «سالتو» در کتابش به خوبی این لحظات نفس‌گیر را توصیف کرده. درباره تبدیل رمان به سریال، نگرانی این وجود داشت که «یاغی» مانند بسیاری از آثاری که درباره ورزشکاران ساخته شده به یک مستند ورزشی تبدیل شود. اما محمد کارت به کمک سامان لطفیان فیلبمردار و اسماعیل علیزاده تدوین‌گر و با بهره‌گیری درست از موسیقی، صحنه‌های کشتی را برای بیننده نفس‌گیر و دیدنی کرده. این موضوع زمانی اهمیت خود را نشان می‌دهد که یک مخاطب بدون هیچ علاقه و اطلاعاتی از ورزش کشتی پای این سریال بشیند و این سکانس‌ها را هم مانند بقیه درام قصه دنبال کند.
  • استفاده درست از موسیقی
در بخش قبل، به موسیقی اشاره کردیم. بدون تردید بامداد افشار آهنگساز سریال «یاغی» یکی از ارکان اصلی این مجموعه است. او با موسیقی‌هایی که ساخته و قطعات ساخته شده‌ای از آهنگسازان مشهور به خدمت گرفته، مخاطب را به خوبی با فضا و احساساتی که باید در هر سکانس تجربه کند، نزدیک می‌کند. تا اینجای سریال، یکی از دیدنی‌ترین بخش‌های کار بامداد افشار را در سکانس فرار جاوید و دختر مورد علاقه‌اش ابرا، از دست دایی‌های این دختر دیدیم. این آهنگساز، قطعه آرام و عاشقانه‌ی «مرا ببوس» با صدای ویگن دردریان را بر روی یک صحنه گریز به شکلی میکس کرده که انگار تمام فریادهای خواننده برای معشوق، از دل جاوید و ابرایی که به سختی در حال دویدن هستند، شنیده می‌شود. آنها در گِل و زیر مشت و لگد دایی‌های ابرا گیر می‌افتند و ما به جای صدای تقلا و گریه و زاری شخصیت‌ها، فقط صدای خواننده را می‌شنویم که می‌گوید:«مرا ببوس، برای آخرین‌بار». این استفاده درست از موسیقی در صحنه‌های دعوا و دلتنگی جاوید برای ابرا و همانطور که قبل گفتیم، در سکانس‌های کشتی‌گرفتن هم به خوبی دیده می‌شود.
  • انتقادات اجتماعی
ممکن است که داستان سریال «یاغی»، ماجراهای مختلفی را به هم پیوند زده باشد، اما در واقع همه چیز در این داستان برپایه یک مفهوم شکل گرفته و آن فقر است. محمد کارت در طول سال‌هایی که به صورت مستمر کار مستندسازی انجام داده و پس از آن با ساخت اولین فیلمش یعنی «شنای پروانه» همیشه در پی نشان دادن تصویر متفاوتی از فقر، اهالی حاشیه‌نشین و وضعیت زندگی آنها بوده. حالا «یاغی» هم در ادامه سایر آثار کارت، سعی می‌کند مشکلات قشر ضعیف جامعه را نشان دهد. مشکلاتی که هر انسانی را در شرایطی قرار می‌دهد تا به سمت خلاف کشیده شود. صحبت از فقر خودش به نوعی نقد اجتماعی است، اما سریال «یاغی» علاوه بر به تصویرکشیدن این موضوع، انتقادات غیر مستقیمی هم به مسایلی مانند ریاکاری برخی افراد مذهبی، پدیده مهاجرت و پناهندگی، مشکلات اهالی موسیقی مستقل، قوانین سخت در زمینه اخذ شناسنامه و… هم اشاره می‌کند. این موضوع باعث شده به شکل واقعی‌تری جامعه ایران امروز در «یاغی» دیده شود. اتفاقی که پس از ساخته شدن سریال‌های زیاد در خانه‌های اشرافی یا سطح متوسط جامعه، بلاخره شبکه‌‌‌‌ی نمایش خانگی را هم به واقعیت زندگی قشر پایین جامعه نزدیک کرد.
  • گروه بازیگران
به جز یک یا دو سریال، در این سال‌های اخیر هر مجموعه‌ای که در شبکه نمایش خانگی تولید شده، در زمینه گروه بازیگران از یک فرمول واحد پیروی کرده است؛ تعداد زیادی چهره‌ که در نقش‌های کوتاه و بلند حضور دارند. در بسیاری از این مجموعه‌ها در همان چند قسمت ابتدایی بیشتر بازیگران و کاراکترهایشان به مخاطب معرفی می‌شدند و دیگر دست سازندگان برای غافلگیری مخاطب بسته می‌شد. «یاغی» از فرمول تکراری تعدد چهره‌ها استفاده کرده، اما با گذشت ۶ قسمت، از برخی از بازیگران مطرح این مجموعه هنوز رونمایی نشده. این را هم باید اضافه کرد که انتخاب بازیگران سریال «یاغی» مانند یک شمشیر دو لبه هم از ویژگی‌های مثبت این مجموعه به حساب می‌آید و هم از ویژگی‌های منفی آن. برخی بازیگران، از جمله پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی، عباس جشمیدی‌فر و الیکا ناصری در نقش ابرا، به درستی از پس نقش خود بر آمده‌اند. پیروزفر نگاه نافذ و شخصیت در ظاهر کاریزماتیک اما در باطن مبهم را به خوبی ایفا می‌کند. طناز طباطبایی از قالب نقش‌های تکراری چند سال اخیر خود خارج شده و یک زن قدرتمند است که البته هنوز چندان از بازی‌اش رونمایی نشده. عباس جشمیدی‌فر متفاوت‌ترین نقش دوران بازیگری خود را ایفا می‌کند و تا اینجا قابل‌توجه‌ترین بازیگر سریال است. الیکا ناصری اولین حضور جدی خود در جلوی دوربین را تجربه می‌کند، اما بازی کنترل شده و قابل قبولی دارد.
 

نقاط منفی سریال یاغی

  • لات‌بازی
محمد کارت در مصاحبه‌ای گفته بود خاستگاه خودش، جنوب‌شهر بوده و در میان قشر پایین جامعه بزرگ شده. تا پیش از ساخت فیلم بلند سینمایی‌اش «شنای پروانه»، همه‌ی مستندهایی که ساخته بود، به زندگی این افراد و سایه اعتیاد بر محله‌های پایین شهر پرداخته. «شنای پروانه» پس از مستند «بچه‌خور»، تلاش محمد کارت برای نشان دادن تصویر متفاوتی از ارازل و اوباش پایین شهر بود. این فیلم منتقدان و طرفداران زیادی داشت. اما نکته مهم این است که داستان یک خطی «شنای پروانه» با زورگیری و لات‌بازی‌ همین ارازل و اوباش کشدار شده بود. فیلم ریتم تندی داشت و مدام دعوا و عربده‌کشی را به تصویر می‌کشید. حالا در سریال «یاغی» هم دقیقا در ادامه همان فضای فیلم‌های گذشته محمد کارت،  لات‌بازی و اوباش‌گری، برجسته‌ترین موضوعی است که دیده می‌شود. در این سریال در محله فقیر نشینی به نام لیان‌شامپو، همه مردها لات و ارازل اوباش هستند و حتی شخصیت‌ اصلی، یعنی جاوید هم که ظاهرا سالم مانده، اما لات بازی‌هایی برای خود دارد. پرداختن به این قشر جامعه فاکتورهایی را لازم دارد که اتفاقا محمد کارت آن‌ها را خوب می‌شناسد، اما مشکل اساسی این است که تا اینجای سریال، آنقدر دز اوباش‌گری و فحاشی در این مجموعه زیاد بوده که جامعه هدف بینندگان «یاغی» را عملا نمی‌توان تمام اعضای خانواده در تمام سنین در نظر گرفت. انگار این سریال تنها برای بخشی از افراد جامعه ساخته شده.
  • گروه بازیگران
همانطور که پیش‌تر گفتیم، گروه بازیگران این سریال در کنار نقاط قوتش، ضعف‌های بزرگی هم دارد. بازیگر نقش اصلی این سریال علی شادمان است. درباره بازی او در این مجموعه نقدهای مثبت و منفی فراوانی نوشته شده، واقعیتش این است که شادمان بازیگر خوبی است که در طول این ‌سال‌ها سعی کرده به توان بازیگری خود اضافه کند، اما گزینه مناسبی برای نقش جاوید نیست. جاوید پسری از طبقه فرودست جامعه است که اتفاقا در میان لات‌ها بزرگ شده، پدری معتاد داشته و پس از مرگ مادرش، برای یک دزد اسقاط فروش کار می‌کند. علی شادمان برای نزدیک شدن به این نقش، سعی کرده لحن و بیانی متفاوت داشته باشد، اما حرف زدنش بیشتر از اینکه نوع محیطی که در آن بزرگ شده را نشان دهد، تبدیل به فن بیانی ناقص شده که انگار یک نفر دارد ادای لات‌ها را در می‌آورد تا اینکه واقعا از بطن این قشر برخاسته باشد. از طرفی، با وجود اینکه شادمان در واقعیت ۲۵ سال سن دارد و از از شخصیت جاوید چندسالی بزرگتر است، اما صورتش و رد کودکانه‌ای که هنوز در چهره‌اش باقی‌ست، ظاهرش را از یک کشتی‌گیر پایین‌شهری، دور می‌کند. علی شادمان روی فیزیکش کار کرده، اما چهره او، پذیرش کاراکتر جاوید را کمی سخت می‌کند. همچنین اگر قرار باشد سریال به طور کامل براساس رمان «سالتو» پیش برود،  کار علی شادمان سخت‌تر هم خواهد شد. چون او باید قالبی که تا به حال داشته را بشکند و شخصیتی منفی به خود بگیرد. 
نکته منفی دیگر در گروه بازیگران «یاغی»، انتخاب و نوع بازی امیر جعفری در نقش اسی است. امیر جعفری سال‌هاست در یک نقش فرو رفته و انگار قصد بیرون آمدن از این قالب را ندارد. یک کلاش بددهن که قصد سواستفاده دارد. بازی‌های جعفری را در سال‌های اخیر اگر مرور کنید، تنها تصویری که از او به یاد می‌آورید همین است. بازی و اکت‌های تکراری او تا اینجا یکی از نقاط منفی گروه بازیگران یاغی است. اما هنوز معلوم نیست در ادامه نقش او تغییر پیدا خواهد کرد یا نه؟
دیگر مشکل بزرگ گروه بازیگران سریال، نقش عاطفه است که به آبان عسگری سپرده شده. در داستان اصلی، پسر جوان با مادر مریض و افسرده‌اش زندگی می‌کند، اما در سریال، مادر جاوید مرده و او تنها خواهرش عاطفه را دارد. خواهری که هنرمند است، رابطه عاطفی بلاتکلیفی دارد و مدام در نقش نیرو محرکه و وجدان جاوید عمل می‌کند. اما آبان عسگری، اصلا نتوانسته به درستی این نقش را اجرا کند. او فن بیان خوبی ندارد، قدرت و تمپو بازیگریش از تمام بازیگران مقابلش پایین‌تر است و انگار وصله‌ای است که به داستان الصاق شده.
  • ضعف دیالوگ‌نویسی
با اینکه فیلمنامه سریال «یاغی» یک منبع اقتباسی داشته که این کتاب پر است از توصیفات و گفتگوهای قابل تامل، اما محمد کارت و دو نویسنده همکارش، در دیالوگ‌نویسی برای بازیگران چندان از کتاب «سالتو» کمک نگرفته‌اند. دیالوگ‌های سریال «یاغی» را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول حرف‌ها و تیکه‌پرانی‌های لاتی است که بیشتر با الفاظی جدید و ناشنیده برای مخاطب عام همراه است. الفاظی که عمدتا باید توضیح داده شوند. این ادبیات لاتی در اکثر سکانس‌ها، با فحش و الفاظ ناجور هم همراه می‌شود. دسته دوم دیالوگ‌های پرطمطراق و انگیزشی است که به شدت شعاری و حتی گاهی اغراق شده‌ هستند. اکثرا این دیالوگ‌ها از زبان پارسا پیروزفر به عنوان راهنما و مربی به بچه‌های زیردستش زده می‌شود و گاهی هم طناز طباطبایی در نقش طلا آنها را به جاوید می‌گوید. جملاتی که در این چند هفته مدام در فضای مجازی وایرال شده. دسته‌ی آخر هم دیالوگ‌های معمولی است. گاهی آنقدر معمولی که در حد دیالوگ‌های سریال‌های درجه سوم تلویزیون هم تنزل پیدا می‌کند. به طور کلی، دیالوگ‌نویسی سریال «یاغی»، بلاتکلیف است و یک خط سیر و ساختار مشخصی ندارد. انگار نویسندگان آنقدر سرگرم فضاسازی برای قصه بوده‌اند که از این موضوع مهم غافل شده‌اند.
پارسا پیروز فر و طناز طباطبایی_نقد و بررسی سریال یاغی

نقد و بررسی سریال یاغی

محمد صالح مفتاح، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی در یادداشتی درباره سریال «یاغی» نوشت: حل مشکلات افراد بدون شناسنامه و ورود به این موضوع، شجاعتی می‌خواهد که از این جهت، ساخت این سریال، قابل تحسین است. این مسئله به‌خصوص در مورد کسانی که مادر ایرانی و پدر غیر ایرانی داشتند در کشور ما چندین سال است که مطرح شده است.

چند سال پیش با یک گروه از افرادی که شناسنامه نداشتند، مواجه شدم که با تشکیل یک گروه سرود و تواشیح تلاش می‌کردند که امرار معاش کنند و زندگیشان را تغییر دهند.من اولین بار با مستند «خون مردگی» با «محمد کارت» آشنا شدم که با عینک انسانیت به موضوع اراذل اوباش و حاشیه نشینان شهر پرداخته بود و از دریچه آن‌ها به مسائل این گروه‌ها نگاه کرده بود. یک نفر در این مستند می‌گفت که ما در محیطی به دنیا آمده‌ایم و در شرایطی زندگی و رشد کرده‌ایم که هرکس جای ما باشد همین وضعیت را دارد.
ایجاد تغییر در شرایط خاص و در سنین بالاتر، سخت‌تر است اما در یاغی می‌بینیم که کاراکتر اصلی با اراده‌اش، چگونه به دنبال ایجاد تغییر در زندگی‌اش است. در «یاغی»، علیرغم مشاهده خشونتی که ذهن مخاطب را اذیت می‌کند، ابعادی از انسانیت را به تصویر کشیده‌اند که امید را در دل مخاطب زنده نگه می‌دارد و این را تداعی می‌کند که انسان توان تغییر دادن شرایطش را دارد.
نکته قابل توجه سریال این است که کارگردان از دور به موضوع نپرداخته و قصه را برای مخاطب، قابل باور کرده است. از طرفی هم با وجود شخصیت‌های منفی اطراف کاراکتر یاغی، باز هم او با سرسختی تمام، تلاش می‌کند تا تغییرات مثبتی را در زندگی‌اش اعمال کند. امیدوارم این سریال تا پایان، همین مسیر امیدبخشی را طی کند.
 

خلاصه داستان قسمت اول تا دهم سریال یاغی

  1. قسمت اول
    اکیپ اجرایی ترافیک در حال جمع کردن تابلو های راهنمایی رانندگی و در های فاضلاب و هر چی که از جنس آهن است، هستند.
    دور هم توی ماشین نشسته اند که ماشین شهرداری به دنبالشان می افتد و سعی در توقفشان دارد که کارگر ها شروع به بیرون انداختن آهن ها می کنند و ماشین شهرداری تصادف می کند و آن ها فرار می کنند.
    آن ها به قبرستون آهن رفته اند که مسئولشان نگران از اتفاقی که افتاده می گوید کل شکل و شمایل ماشین رو تغییر بدید و فعلا این طرفا آفتابی نشید.
    جاوید در مسابقه شرط بندی شرکت کرده و داخل رینگ رفته است و یارش را خاک می کند و مسابقه را برنده می شود.
     
  2. قسمت دوم
    جاوید به بیمارستان رفته است که ابرا رو روی تخت بیمارستان می بیند و بی اختیار گریه می کند. دکتر ها در حال دادن شوک به ابرا هستند، مادر او بالای سرش بی قراری می کند و پرستار ها سعی می کنند آرومش کنند.
    مردی به سمت تخت ابرا می رود و شروع به فوش دادن به نرگس می کند و می گوید خاک بر سرت کنم که عرضه بچه نگه داشتن نداری… امنیت بیمارستان آن ها را بیرون می کند و مشخص می شود که آن مرد دایی ابرا است.
    جاوید در بیمارستان نشسته است که یک دختر به سمتش می رود و می گوید بهتر است زودتر از این جا بری تا مامانش نبینتت، اما جاوید همان جا می ماند و از جایش تکون نمی خورد.
     
  3. قسمت سوم
    عده ای مرد در حال رقص و شادی و آب بازی هستند، جاوید و دوستاش هم میان آن ها هستند، اما جاوید بی حال و حوصله گوشه اینشسته و به عکس ابرا نگاه می کند، یکی از رفیقاش بهش می گوید که مرغت از قفس پرید و الان با یه بور ژرمن جیک جیک می کنه… جاوید عصبی از جاش بلند میشه و بعد از کتک زدن دوستش میگه شما رفیقای من نیستید اگر بودید اسی رو تا الان لت و پار کرده بودینو خودش به گاراژ ماشین ها میره دل و روده اسی رو بریزه بیرون…
  4. قسمت چهارم
    جاوید به خواهرش عاطفه زنگ زده است و می گوید امشب به خونه نرود و داخل سالن بماند، جاوید می خواهد برای او توضیح بدهد که تلفن قطع می شود و او به یک ایستگاه بی آر تی می رود و آن جا می نشیند.
    جاوید کل شب را داخل اتوبوس می خوابد و غرق خواب است که ته خط راننده بی آر تی او را پیاده می کند و او دوباره سوار اتوبوس دیگری می شود تا آن طرف خط را برود.
     
  5. قسمت پنجم
    دو تا دختر بچه دبیرستانی در ایستگاه اتوبوس نشسته اند، سه تا از دوستای دیگه جاوید هم آن جا هستند که یکی از آن ها با شامورتی بازی به سمتشان می رود و خودش را به تشنج می زند و یکی دیگر از دوستاش گوشی یکی از دخترا به اسم نازی که دوست ابرا است را می زند و دوستش را بلند می کند و سوار موتور رضا می شوند و می روند.
    آن ها گوشی را برای جاوید می برند و جاوید از داخل گوشی نازی عکس پروفایل ابرا را نگاه می کند و دوستاش هم میگن بدون خفت گیری و ترس گوشی رو ازش گرفتیم و خیال جاوید را راحت می کنند.
     
  6. قسمت ششم
  7. قسمت هفتم
    همه در خانه بهمن نشسته اند و طلا بیشتر از همه ترسیده و حالش خراب است. بهمن تمام اتفاقات رو چند باره با جاوید تکرار می کند، جاوید تک تک لحظاتی که اون و دید تا زمانی که قصد اسید پاشی داشت را دوباره میگه… طلا از این همه تکرار او خسته شده و رحمان هم اصرار داره که این کار صد در صد کار اسی قلکه…
    جاوید سعی می کنه اونارو راضی کنه که کار اسی نیست ولی عاطفه دخالت می کنه و میگه این کار حتما از اسی برمیاد، حتی این چند روز جاوید اجازه نداد من تنهایی جایی برم… رحمان و بهمن هر دو جا می خورند که جاوید میگه اون ضعیف کشه و منم نگران عاطی بودم…
     
  8. قسمت هشتم
    طلا در حال رفتن به سمت جایی است و بلاخره تن به خواسته بهمن برای گیر انداختن کسی که می خواست صورتشو اسیدپاشی کنه، داده است.
    طلا با ترس و لرز از ماشین پیاده میشه و شروع به قدم زدن می کنه، بهمن به همراه برادرش و آدم هاش دور تا دور طلا را امن کرده اند تا هیچ اتفاقی برای طلا نیافتاد…
     
  9. قسمت نهم
    بهمن و رحمان به کارخونه اکبر مجلل رفته اند تا او را ببیند، خانمی که آن جا برای اکبر کار می کند، سعی می کنه آن ها را دست به سر کنه اما بهمن میگه حتما با ایشون تماس بگیرید و اصرار ما برای دیدنشون مربوط به قضیه دیروز و دخترشون است.
    بهمن و رحمان به همراه یکی از آدم هاشون برای دیدن اکبر مجلل به یک ساختمان نیمه کاره رفته اند.
    اکبر مجلل بابت اتفاقی که برای دخترش الناز افتاده با دامادش بحث می کنه و هر جور که می تواند، او را تحقیر می کند و می گوید من برات شرط گذاشتم دامادم بشی، خوب بخوری، خوب بپوشی، خوب ورزش کنی تا نگهبان ۲۴ ساعته دختر من باشی و نذاری آب تو دلش تکون بخوره، حالا دختر حامله منو ول کردی رفتی دربی ببینی…
     
  10. قسمت دهم
    جاوید از تمرین به خانه برگشته که حامد همکار عاطی را آن جا می بیند و حامد سراغ عاطی را ازش می گیرد و نگرانش است که جاوید سنگ قلابش می کند و درست حسابی جوابی بهش نمی دهد و به داخل خانه می رود.
    جاوید هنوز هم حالش خراب است و توی خونه راه می رود و فکرش مشغول است…
    دوستای جاوید هر کدوم مشغول کاری هستند و داستان های این مدت نبود او را تعریف می کند و جاوید با عصبانیت و بغض بهشون نگاه می کنه…
     
 

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار