|
|
کدخبر: ۱۶۹۲۶۴

خبرگزاری تسنیم: هنگامی‏ که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان‏ها را جمع می ‏کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت.

به گزارشخبرگزاری تسنیم، در جهان کنونی، به فرهنگ توجه زیادی شده است که به فرمایش حضرت امام(ره) فرهنگ مبدأ تمام خوشبختی ها و بدبختی های یک ملت است و در برنامه‏ ریزی کلان مدیران ارشد کشور بسیار ضروری است که نگاهی نو به فرهنگ داشته باشند و در جهت تلاش برای به‏ وجودآوردن یک فرهنگ درست، با توجه به پیشینه فرهنگ ایرانی و بر اساس تکنولوژی نوین امروزی، حرکت کنند. هم‏چنین برای ایجاد یک فرهنگ پویا و جذاب و هم پاسخگو به نیازهای بشر، باعثترقی و سربلندی آحاد مردم، خاصه جوانان شود.

اساسی‏ ترین و زیباترین عنصر یک جامعه، فرهنگ آن ملت است که آدمی را صاحب هویت و شخصیت می‏ کند. فرهنگ، سنگ بنای تمدن است و چون در تمام شئون زندگی، ریشه کرده، نمی توان تعریف کاملی از فرهنگ، ارائه داد. فرهنگ، آشنایی با بهترین چیزهای جهان است و مردم برای رسیدن به مشکلات و مسائل مربوط به آن، فرهنگ را حفظ می‏ کنند. حضرت آیت ‏الله خامنه ‏ای، فرهنگ را ذهنیات، اندیشه، ایمان ها، باورها و سنتها و آداب و ذخیره ‏های فکری و ذهنی می ‏دانند. فرهنگ مجموعه آداب، رسوم و سنتی است که از گذشتگان به نسل‏های بعدی منتقل می‏ شود و حرکات و رفتارها و باورهای ذهنی فرد و جامعه را در همه زمینه ‏ها، شکل می‏ دهد.
استاد مطهری می‏ گوید: اگر فرهنگی از انگیزه ‏های ویژه، برخوردار باشد، جهت حرکت مخصوص به خود داشته باشد، آهنگ حرکتش با آهنگ حرکت دیگر فرهنگ‏ها فرق کند و عناصر ویژه و برجسته ‏ای وارد کند، دلیل بر این است که آن فرهنگ اصالت و شخصیت دارد.
معلمان در عرصه فرهنگ‏سازی عناصر بی ‏بدیلی هستند که ارزش خود را به همین جایگاه تأثیرگذار مدیون اند و مطهری معلمی بود که این جایگاه و نقش عمیق آن‏ را با تمام وجود درک کرده و به تمامی لوازم آن مسلح و ملتزم بود و به حق روز شهادتش به نام روز معلم نامیده شد.
استاد مطهری نه تنها فرهنگ‏ سازی بود که دین‏ شناسی و تمدن ‏آفرینی دیروز جهان اسلام و ایران به او نیاز داشت، که تمدن‏ سازی و توسعه فرهنگی امروز ما نیز به او نیاز مبرم و بلامنازع دارد.

الف) فرهنگ‏سازی و اهمیت آن‏
فرهنگ‏سازی دینی به ‏معنای «نمود عینی‏ دادن و نهادینه‏ کردن ارزش‏های دینی در عملکرد افراد و صحنه ‏های اجتماعی است» و تحقق آن در یک فرایند چندین‏ مرحله ‏ای امکان‏ پذیر است.
بهترین راه‏ های عملی فرهنگ‏سازی دینی عبارتند از:
۱. تعریف عملیاتی از «دین»، «ارزش‏های دینی» و «فرهنگ دینی»؛ ابتدا باید فرد یا افراد، این توانایی را داشته باشند که ارزش‏ها و معارف دینی را از متن قرآن و سنت استخراج نموده و تعریف دقیق و کاربردی از آن ارائه دهند.
۲. تصحیح معنا و مفهوم ارزش‏ها و مفاهیم دینی از پیرایه ‏های محیطی و اجتماعی و وفاق بخش‏های مختلف فرهنگی نظام در مورد آن؛ چنان‏چه حضرت امام(قدس سره) در فرآیند نوسازی جامعه، مفاهیمی مانند معنویت ‏گرایی یا آخرت‏ گرایی، جدایی دین از سیاست، تقابل دنیا و آخرت، نگرش سنّتی به توده‏ی مردم، وجه تلقی از قضا و قدر و وجه تلقی نسبت به زنان را در عمل و نظر مورد بازنگری قرار داده و بر اساس معیار اسلام و دیانت ناب، این مفاهیم را معنا بخشیده ‏اند، اکنون نیز باید ارزش‏های دینی به دور از پیرایه‏ های اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته و در مورد آن‏ها بین بخش‏های فرهنگی نظام توافق کاملی حاصل گردد.
۳. سومین مرحله برنامه ‏ریزی است؛ یعنی این‏که فعالیت فرهنگی از کجا و با چه مکانیزمی آغاز گردد. باید راهی را یافت که همواره درست بودن تصمیم‏ها را تضمین نماید. در برنامه‏ ریزی باید به این نکته توجه داشته باشیم که، فرهنگ‏سازی دینی نیازمند برنامه‏ ریزی درازمدت و استراتژیک می‏ باشد، بر پایه ‏ی برنامه‏ ی کوتاه‏ مدت و انفعالی نمی ‏توان فرهنگ جامعه را همساز و هم‏اهنگ با دین نمود.

عمده‏ ترین اقدامات راهبردی در برنامه‏ ی علمی فرهنگ‏سازی دینی به شرح زیر است:
الف) گام نخست در برنامه ‏ی عملی فرهنگ‏سازی دینی، «خودسازی» می‏باشد. رسالت عظیم متولیان فرهنگی این است که ابتدا خود را به ملکات و ارزش‏های دینی مانند ایمان، تقوا، شرح صدر و… آراسته و در عمل به ارزش‏ها از دیگران سبقت بگیرند.
ب) گام دوم «دیگرسازی» است که در قالب ارشاد و نصیحت، تبلیغ و تعلیم و تربیت اسلامی امکان ‏پذیر است. هدف از ارشاد و نصیحت، ارتقای سطح تربیت و ترویج فضایل اخلاقی است. تکریم شخصیت دیگران، وفق و مدارا، برخورد محبت ‏آمیز، استفاده از روش‏های غیرمستقیم همچون روش الگویی، در کارآیی نصیحت و ارشاد و تأثیرگذاری آن، نقش بسیار مؤثری ایفا خواهد نمود. در دعوت انبیا نیز دقیقاً همین مراحل و شیوه‏ ها مورد استفاده قرار گرفته است. رسول خدا(ص) وقتی مأموریت یافت تا خویشان خود را به دین جدید دعوت کند، در مجلسی که به همین منظور تشکیل داده بود، پیش از ابلاغ دعوت خود، از آن‏ها با غذایی که از گوشت گوسفند و شیر فراهم آمده بود، به ‏خوبی پذیرایی کرد و آنگاه آنان را به پذیرش دین الهی دعوت کرد. این شیوه ‏ی برخورد، سیر ه‏ ی مستمر پیامبر(ص) و اهل بیت آن‏ حضرت بود و آنان با استفاده از همین روش، مردم را به دین خدا جذب و دل‏ها را به‏ سوی خود و هدایت‏ های دینی خویش متوجه کرده و از آن مردم دور از فرهنگ و اخلاق، انسان‏های مؤمن، با فضیلت و با کمال تربیت نمودند.
ج) در شرایط کنونی، فرهنگ ‏سازی دینی و احیای ارزش‏های مذهبی در جامعه، فعالیت نظام‏ یافته و هم‏فکری و تلاش گروهی را لازم دارد که از نظر ابزار کار و حیطه‏ ی عمل به‏مراتب گسترده ‏تر و پیچیده ‏تر از گذشته است. لازمه ‏ی فرهنگ‏ سازی دینی در حال حاضر این است که همه‏ ی نهادهای اجتماعی، مسؤولان فرهنگی، صدا و سیما، مطبوعات و… به ‏صورت هماهنگ و منسجم در نهادینه‏ کردن ارزش‏های دینی تلاش ورزند. از این میان نقش خانواده، آموزش و پرورش، صدا و سیما و مطبوعات به‏ مراتب برجسته ‏تر از دیگر نهادهاست.
نهاد آموزش و پرورش یکی از مهم‏ترین نهادهایی است که می ‏تواند در فرهنگ‏ سازی دینی نقش مؤثر ایفا نماید. در واقع شخصیت فرهنگی جوانان و نوجوانان از رهگذر متون درسی و الگوهای رفتاری مربیان در مدارس تغذیه می‏ کند. اگر محتوای کتاب‏ها، فرهنگ دین و ارزش‏های مذهب را به دانش ‏آموزان عرضه کند، جامعه ‏ای که به بار می‏ آید، جامعه ‏ی «دین‏ باور» و «دین‏ محور» خواهد بود.

ب) استاد مطهری نماد فرهنگ‏سازی‏
اندیشه و آثار استاد به‏ طور عمیق در سنت‏های اصیل و ماندگار فرهنگ و تمدن اسلامی ریشه دارند. او به ‏طور عمیق در فلسفه، عرفان، فقه و اصول، تفسیر، تاریخ اسلام و ایران، فرهنگ و تمدن غرب و شرق اسلامی و غیراسلامی غور و تتبع کرده و به گنجینه ‏های عظیم دست یافته و از سوی دیگر او نیاز زمان خویش را خوب شناخته و برای آن برنامه ‏ریزی کرده است. او در عین حال هرگز اندیشه و فرهنگ خود را اسیر زمان نمی ‏کند بلکه به ‏طور عمیق بر زمان خویش حکم می ‏راند و آن ‏را نقد و ارزیابی می‏ کند و مهر خویش را به آن می‏ زند تا به آنجا که باید فرهنگ‏سازان پسین به آثار و اندیشه‏ های وی تکیه کنند تا بتوانند فرهنگ و تمدن اصیل خود را رشد و توسعه دهند.

جبهه ‏بندی فرهنگی در عصر مطهری‏
استاد در عصری زندگی می ‏کرد که هویت فرهنگی و تمدنی جهان اسلام و به ‏ویژه ایران به‏ طور گسترده و همه ‏جانبه در معرض انحطاط یا تهاجم بود. فرهنگ غرب به ‏سرکردگی آمریکا روز به روز بر دامن سلطه ‏ی خویش می‏ افزود. از سوی دیگر فرهنگ و ایدئولوژی چپ و مارکسیسم - لنینیسم در دایره ‏ی وسیعی در عرصه‏ ی جهانی و ایران، مبانی ادیان و ارزش‏های اسلامی و ملی را مورد سئوال قرار می ‏داد و نسل جوان را به ‏دنبال خود می‏ کشید. در عین حال، احزاب ملی و ناسیونالیست می ‏کوشیدند اسلام را به ‏عنوان محصول فرهنگی غرب و عنصری بیگانه برای تمدن ایران معرفی کنند. مهم‏تر از آن، موج التقاط و تأویل در شناخت دین روز به روز گسترش می ‏یافت و فوج فوج نسل دانشگاهی را روانه ‏ی عرصه‏ ی فرهنگی غرب و مارکسیسم، آن هم به نام اسلام واقعی می‏ کرد.
استاد در چنین شرایطی رسالت خویش را در این دید که به‏ طور همه‏ جانبه باید در مقابل آن امواج بایستد و فرهنگ و تمدن ناب اسلامی و هویت دینی ایران را پاس بدارد؛ یعنی باید ابتدا به معرفی و تبیین فرهنگ اسلامی همت بگمارد و توحید، نبوت، امامت، اخلاق… را از نو معرفی کند؛ به‏ عبارت‏ دیگر باید هم معرفت دینی را از آسیب و آفت تحجر و جمود نجات دهد تا دین دچار غبار کهنگی و ناتوانی نشود و از سوی دیگر، تفکر دینی از آسیب عقل ‏گرایی و علمی ‏اندیشی روشنفکرانه که اندیشه‏ ی دینی را به نفع اندیشه‏ های غربی و تفکر چپ تفسیر می‏ کرد رهایی یابد. او رسالت داشت که نخست، اسلام ناب را بر مبنای سنت‏های اصیل دینی و متد فنی به‏ طور جامع تبیین کند و دیگر این‏که با تحجر و خردستیزی به ‏گونه ‏ای مناسب مبارزه کند و از طرف دیگر با خطر تأویل و التقاط که از دیدگاه او بزرگترین آسیب تفکر دینی بود به ‏طور عملی و منطقی برخورد نماید. از سوی دیگر، جریان فکری ناسیونالیستی را که می ‏خواهد میان تمدنی ایران و اسلام جدایی بیفکند به‏ طور علمی مورد بررسی قرار دهد و از چهره‏ ی بی‏ مایه ‏ی آن پرده بردارد.
بدین‏سان، او رسالت داشت که در تمامی قلمروهای یادشده به روشن‏گری بپردازد. او به‏ طور جدی و گسترده وارد این عرصه شد و کارنامه‏ ی درخشانی از جستارهای فرهنگی و معرفتی از خویش به ماندگار گذاشت.
در این نمی‏ توان تردید داشت که از اندیشه‏ مندان حوزوی و دانشگاهی، افراد برجسته ‏ی دیگری بودند که با استاد همگام و هم‏ جهت بودند ولی اندیشه ‏ی هیچ‏ یک از آن بزرگان را به ‏لحاظ کیفی نمی‏ توان با اندیشه‏ ی آن ‏بزرگ همسان شمرد چون غالب آن متفکران به‏ خاطر عدم جامعیت معرفتی یا به ‏موجب ضعف معرفت درون‏ دینی و یا برون‏ دینی با مشکل کارآمدی مواجه بودند؛ یعنی فقط در یک یا دو بعد از اسلام دارای تجربه بودند و یا به ‏سبب ضعف معرفت درون‏ دینی، دین را به نفع اندیشه ‏های بیگانه تفسیر می‏ کردند و یا به‏ موجب عدم آشنایی با زمان و معارف برون ‏دینی، دچار تحجر و تبیین ضعیف می‏ شدند. از همین روی کارآمدی استاد در عصر پیش از انقلاب اسلامی منحصر به فرد و ممتاز است. چنان‏که او به‏ لحاظ زبان و هنر تبیین نیز کم‏ نظیر است؛ یعنی او قلم و زبانش به ‏گونه‏ای است که فکر و اندیشه ‏اش را به ‏آسانی به مخاطب خود انتقال می ‏دهد در صورتی ‏که غالب متفکران دینی دیگر، در این بعد با مشکل مواجه هستند.

گستره ‏ی رسالت و آغازهای بی ‏انجام‏
دامنه ‏ی رسالت استاد مطهری به‏ خاطر نیازهای عصر خود بسیار گسترده است. او در آثار قلمی و بیانی خود می‏ کوشد خلأهای وسیع فرهنگی را که جامعه ‏اش با آن مواجه است پر کند. لذا او می ‏خواهد علوم اسلامی را به‏ طور فشرده و زبان ساده به نسل جوان معرفی کند. او می ‏خواهد فلسفه‏ های غربی را در مباحثفلسفی خویش به‏ طور تطبیقی نقد و ارزیابی کند. او در عین حال می‏ داند که فلسفه ‏ی صدرایی موجود نیاز به بازسازی و تکمیل دارد. بنابراین باید به توسعه و تبیین آن به زبان روز همت بگمارد. چنان‏که مباحثکلامی و دین‏ شناسی را نیز با فرهنگ و اندیشه ‏ی زمان خود متناسب نمی‏ داند. بنابراین باید آن‏ را بازسازی کند. او با دغدغه ‏ی فکری جدی به طرح فلسفه ‏ی تاریخ تطبیقی می‏ پردازد. چنان‏که تاریخ اسلام را نیز نیازمند به بازفهمی و تبیین می‏ داند و…
ولی با این همه گسترده قلمرو رسالت، تمامی آثار مصداق بارز آغازهای بی ‏انجام هستند؛ یعنی پنجره ‏هایی هستند که می ‏توانند به دروازه تبدیل شوند یا شمع‏هایی که که باید به نورافکن مبدل گردند؛ یعنی شاهکارهای او همه آغازهای بی‏ انجامند. او در خصوص ارتباط تمدن ایران و اسلام کتاب بی ‏نظیر «خدمات متقابل» را نوشت. چنان‏که او درباره ‏ی اسلام و مقتضیات زمان و رهبری نسل جوان سخن گفته است که بی ‏هیچ تردیدی بهترین دریچه برای بازسازی فرهنگ و تمدن کنونی دینی است. پس می ‏توان استاد مطهری را با خوشه‏ چینی از بزرگانی چون امام راحل و علامه طباطبایی بزرگ‏ترین معمار تجدید بنای فرهنگ و تمدنی دینی کنونی ایران و جهان اسلام عنوان نمود.

رسالت ما
زمان استاد زمان هجوم ایدئولوژی چپ و فرهنگ لیبرال سرمایه ‏داری غرب و التقاط دینی و تحجر داخلی بود؛ یعنی اندیشه‏ مندان دینی آن زمان با چهار چالش و آسیب جدی مواجه بودند که استاد مطهری نیرومندترین و جامع ‏ترین اندیشه را داشته است. ولی عصر ما عصر چالش‏ها و آسیب‏هایی به ‏مراتب گسترده‏ تر و پیچید ه‏ تر از عصر استاد مطهری است. هرچند در شرایط چالش، ایدئولوژی چپ و مارکسیسم پا به میدان تفکر دینی نهاده است که هرگز به ‏لحاظ کمیت و کیفیت با زمان استاد مطهری قابل مقایسه نیست. اکنون اسلام با تمامی ابعاد و زوایایش با تمامیت عناصر فرهنگی، سیاسی و هنری غرب در گفت ‏وگو و چالش جدی است و در بعد داخلی نیز چالش‏هایی چون گستره ‏ی دین، پلورالیسم دینی، اصلاح ‏طلبی، مبانی قانون اساسی، مردم‏ سالاری یا خداسالاری و… مطرح است.
ولی با اندک تأملی می‏ توان دریافت که رسالت روحانیت و اندیشه‏ مندان دینی دیگر همان رسالت استاد مطهری است. با این تفاوت که او دریچه ‏ها را گشوده و سنگ بناها را نهاده است و اندیشه‏ مندان عصر ما باید همان دریچه‏ ها را به دروازه و آن شمع‏ها را به نورافکن مبدل سازند.
ما موظفیم از تمامی اندیشه‏ مندان و سرمایه ‏های فکری، دینی، علمی و هنری - ادبی پیشین و پسین خود استفاده کنیم و در تجدید سازمان فرهنگی و تمدنی خود به آنان تکیه کنیم ولی بزرگانی چون استاد مطهری در این میان جایگاه والایی دارند و باید بیش از پیش مورد توجه معماران فرهنگی جامعه قرار گیرند.
استاد مطهری نه تنها فرهنگ‏سازی بود که دین‏ شناسی و تمدن ‏آفرینی دیروز جهان اسلام و ایران به او نیاز داشت، که تمدن‏ سازی و توسعه فرهنگی امروز ما نیز به او نیاز مبرم و بلامنازع دارد.

ج) معلمان فرهنگ‏ساز
معلم اول خدای تبارک و تعالی است‏
«اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم ‏یعلم.» «ای رسول گرامی! بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت. بخوان قرآن را و(بدان که) پروردگار تو کریم ‏ترین کریمان عالم است. همان خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت، آموخت به انسان آنچه را که نمی‏ دانست.»
خداوند متعال در نخستین آیات قرآنی که بر قلب مبارک پیامبر اکرم(ص) نازل می‏ شود، خود را «معلم» می‏ خواند و هنر «معلم بودن» خود را بعد از آفرینش انسان که پیچیده ‏ترین و بهترین شاهکار خلقت و جانشین خداوند بر روی زمین است، می ‏آورد. خداوند خود را معلم معرفی می‏ کند چراکه به ‏وسیله قلم به انسانی که هیچ نمی‏ دانست، نوشتن آموخت.
حضرت امام خمینی(ره) در مورد مقام و هنر «معلمی» خداوند بزرگ، می ‏فرمایند: «معلم اول خدای تبارک و تعالی است… به‏ وسیله وحی؛ مردم را دعوت می ‏کند به نورانیت؛ دعوت می ‏کند به محبت؛ دعوت می‏ کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.»

معلمی شغل انبیاست‏
«هو الذی بعثفی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» «اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان‏شان برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی را بیاموزد که پیش از این، همه در ورطه ‏ی جهالت و گمراهی بودند.»
«قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً - قال انک لن تستطیع معی صبراً - و کیف تصبرعلی ما لم تحط به خبراً - قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً - قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی‏ءٍ حتی احدثلک منه ذکراً.» «آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت: «تو هرگز هم‏پای من نمی ‏توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می‏ کنی؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ‏کاری نافرمانی تو نمی‏ کنم». گفت: اگر به‏ دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.»
این آیه به داستان حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) اشاره دارد که در آن حضرت موسی(ع) به ‏عنوان شاگرد و حضرت خضر(ع) در مقام معلم، نوعی از رابطه بین معلم و شاگرد که در آن ادب و فروتنی به‏ خوبی دیده می‏ شود، نشان داده می‏ شود. اما نکته‏ ای که مهم جلوه می ‏کند این است که حضرت موسی(ع) که خود پیامبر خداست برای کسب علم به‏ عنوان یک شاگرد می‏ خواهد که از محضر حضرت خضر(ع) به‏ عنوان یک معلم بهره گیرد.
خداوند مهربان که خود اولین معلمی است که به انسان آموخت آنچه را نمی ‏دانست، هنر و موهبت «معلمی» را به انبیا و اولیای پاک خویش ارزانی می ‏دارد تا آدمی را بیاموزند و در مسیر هدایت کشانند.
خداوند بعد از آن‏که حضرت آدم را تعلیم می ‏دهد دستور می‏ دهد: «قال یا آدم انبئهم باسمائهم» «ای آدم! ملائکه را به این اسماء آگاه ساز».
و این‏گونه است که آدمی نیز مسؤولیت هنر «معلمی» را می ‏پذیرد تا ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک کند، ندای فطرت را به گوش همه جهانیان برساند، سیاهی جهل را از دل بزداید و زلال دانایی را در روح و روان آدمیان جاری سازد.
سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) با بیانی رسا و جامع به این مهم به ‏خوبی اشاره دارند و هدف از ارسال معلم را ارائه معرفتی می ‏دانند که انسان‏ها به ‏واسطه آن به عبادت خداوند می‏ رسند: «ما خلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه» «بندگان را نیافرید مگر برای آن‏که او را بشناسند پس چون او را شناختند، عبادتش خواهند کرد».
حضرت امام خمینی(ره) نیز درباره نقش معلمی می ‏فرمایند: «نقش معلم در جامعه، نقش انبیا است. انبیا هم معلم بشر هستند، نقش بسیار حساس و مهمی است و مسؤولیت بسیار زیادی دارد. نقش مهمی که همان نقش تربیت است و اخراج از ظلمات به‏ سوی نور.»

اهمیت نقش معلم‏
معلم تنها کسی است که می‏ تواند با آموزش معلومات مفید و معارف ارزشمند، برد شناخت و تعقل فراگیر را در انسان‏ها وسعت بخشد، انسان‏ها را به کسب دانشها، بینشها و شناخت ارزشها و به فعلیت رساندن استعدادهایشان یاری نماید، اشتباهات و کجروی ها را تصحیح و جبران کند، ارزشهای والا را ارائه نماید و اثبات کند که آن‏ها بر میلها و هوسهای پست برتری دارند و با نشان ‏دادن راه کنترل و تعدیل غرایز، انسان‏ها را در گزینش صحیح و تسلط بر هواهای نفسانی و کسب ملکات فاضله یاری دهد تا حس ایثار و فداکاری و پرستش خدا در انسانها برانگیخته شود و آن‏ها را در پیونددادن با خدا(عبادت) که همان هدف الهی از آفرینش انسانهاست، یاری رساند.
برای آن‏که به اهمیت نقش معلم واقف شویم. برخی از فرمایشات ائمه اطهار(ع)، حضرت امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب و دیدگاه چند تن دیگر از صاحب‏ نظران را در این‏باره می‏ خوانیم:
حضرت امام جعفر صادق(ع) معلّمی را برتر از شهادت می ‏دانند و می‏ فرمایند: «هنگامی‏ که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان‏ها را جمع می ‏کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت. این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایه‏ ی علم و تربیت معلمان و تعلیم شایسته ‏ی آنان به خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است.»
حضرت امام سجاد(ع) نیز به حقوق معلم اشاره می‏ کنند و در زمینه حفظ حقوق معلم این‏چنین توصیه‏ ای به شاگردان دارند: «حق معلم بر تو آن است که همواره، با دیده‏ی تعظیم و تکریم به او بنگری، مجلس او را گرامی بداری و به سخنانش با دقت گوش دهی، رو به جانب او بنشینی و صدایت را در حضورش بلند نکنی.»
هم‏چنین آن‏ حضرت می ‏فرمایند: «حق کسی ‏که عهده ‏دار تعلیم توست، آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی می‏ پرسد تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ‏گو باشد و در مجلس او با هیچ ‏کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد، از او دفاع کنی و عیب‏ پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به‏ خاطر مردم.»
اما مرحوم شهید ثانی معلم را نسبت به دلسوزی شاگرد فرا می‏ خواند ودر مورد لزوم دلسوزی معلم نسبت به شاگرد می‏ نویسد: «معلم باید درباره ‏ی شاگردان، خواهان اموری باشد که نسبت به آن‏ها، در خود احساس علاقه و دوستی کند و از هرگونه شر و بدی که برای خویش نمی ‏پسندد برای شاگردانش نیز نپسندد؛ زیرا این‏گونه دلسوزی و برابراندیشی نسبت به شاگردان، حاکی از کمالِ ایمانِ معلم و حُسن رفتار و برادری، نمایانگر روح تعاون و همبستگی معلم نسبت به آنان می ‏باشد».
شهید رجایی، معلمی را شغل نمی‏ دانند و عقیده دارند که معلمی عشق است: «معلمی شغل نیست؛ معلمی ‏عشق است. اگر به‏ عنوان شغل انتخابش کرده‏ ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.»
مقام معظم رهبری نیز در خصوص اهمیت نقش معلم و تعلیم و تربیت می‏ فرمایند: «شما معلمان و مربیان هستید که فردا را می ‏سازید. من به شما فرهنگیان عزیز می‏ گویم که مسأله‏ ی فرهنگ و تعلیم و تربیت، مسأله‏ ی اول در نظام ماست. در بلندمدت، هیچ ‏چیز به اندازه‏ ی تعلیم و تربیت اهمیت ندارد. نقش معلم و مربی در جامعه‏ ی ما، نقش طراز اول است. در حقیقت، سنگر مبارزه با کفر و ظلم و استکبار جهانی و قلدری شیاطین سیاسی عالم، همین سنگر مدرسه و تعلیم و تربیت و فرهنگ است. دانش‏ آموزان نونهالی که در اختیار دستگاه فرهنگی کشور قرار دارند، عزیزترین و سرشارترین سرمایه و ذخیره‏ ی آینده‏ ی این ملت اند. قدر تعلیم و تربیت و معلمی و سنگر فرهنگی را بدانید. جوانها و نوجوانها، قدر درس و بحثو فراگیری و خودسازی را بدانند. شما معلمان و مربیان و نسل جوان هستید که فردا را می ‏سازید و استکبار جهانی را مأیوس می‏ کنید و نقطه‏ ی امید روشن را که امام و انقلاب اسلامی آن ‏را به ‏وجود آوردند در دل مستضعفان عالم زنده نگه می‏ دارید. امام عزیزمان همیشه بر این مطلب اساسی تأکید می‏ کردند و ما اعتقاد داریم که این موضوع، جزو محکمات و ضروریات انقلاب و خط امام است.»
ایشان در جای دیگر می‏ فرمایند: «دست توانای معلم است که چشم ‏انداز آینده ما را ترسیم می ‏کند.»
رهبر فرزانه انقلاب هم‏چنین می ‏فرمایند: «اگر می ‏بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی(ع) می‏ فرماید: «من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً»؛ «هر کس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.» این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آن‏ها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.»
پایان سخن نیز کلامی آموزنده از معلم بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) است که می ‏فرمایند: «تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.»
انتهای پیام /

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار