شهرهای ما آماده نیستند؛ معلولان در حاشیه تصمیمات شهری
در حالی که ۳ دسامبر، روز جهانی افراد دارای معلولیت فرصتی برای بازخوانی شرایط این گروه در جوامع مختلف است، روایت فعالان حوزه حقوق معلولان در ایران نشان میدهد مهمترین مانع پیشِ روی آنان نه کمبود بودجه است و نه نبود امکانات پیچیده؛ بلکه فقدان نگرش درست و اراده مدیریتی است.
در حالی که ۳ دسامبر، روز جهانی افراد دارای معلولیت فرصتی برای بازخوانی شرایط این گروه در جوامع مختلف است، روایت فعالان حوزه حقوق معلولان در ایران نشان میدهد مهمترین مانع پیشِ روی آنان نه کمبود بودجه است و نه نبود امکانات پیچیده؛ بلکه فقدان نگرش درست و اراده مدیریتی است.
بهروز مروتی، فعال باسابقه حقوق معلولان، تاکید میکند: «پیش از مناسبسازی فیزیکی شهرها، باید مناسبسازی ذهنها انجام شود؛ تا نگاه جامعه و مسئولان به معلولیت اصلاح نشود، هیچ اقدام عمرانی یا بودجهای نتیجهبخش نخواهد بود.»
پذیرش اجتماعی؛ حلقهای که هنوز کامل نشده است
به باور کارشناسان، فرهنگ پذیرش افراد دارای معلولیت در ایران با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد. مروتی میگوید نگاه ترحممحور و صدقهمحور، همچنان گفتمان غالب جامعه است؛ نگاهی که معلولیت را «مشکل فردی» میبیند نه بخشی از تنوع طبیعی انسانها.
نبود آموزش رسمی در مدارس، بازنمایی نادرست معلولیت در سریالها و رسانهها، حذف کودکان دارای معلولیت از مدارس عادی، و حضور کمرنگ آنان در فضاهای عمومی از عواملی است که به گفته او «فرهنگ پذیرش» را در ایران تضعیف میکند. این در حالی است که در بسیاری از کشورها، افراد دارای معلولیت در نقشهای حرفهای اجتماعی مانند استاد دانشگاه، هنرمند، کارمند دولت یا مدیر دیده میشوند و این حضور عادیسازیشده، خود باعث تغییر ذهنیت جامعه شده است.
حملونقل عمومی؛ نخستین سد مشارکت اجتماعی
یکی از مهمترین چالشهای معلولان، استفاده از حملونقل عمومی است؛ حوزهای که بهگفته مروتی، «هنوز برای بخش بزرگی از جامعه معلولان عملاً قابل استفاده نیست.»
اتوبوس و بیآرتی
در خطوط بیآرتی، وجود رمپ تنها بخش کوچکی از مشکل را حل کرده است. بسیاری از رانندگان آموزش ندیدهاند، همکاری نمیکنند و به همین دلیل فاصله بین سکو و اتوبوس و ازدحام جمعیت، تردد معلولان را دشوار و گاه ناممکن میکند. در خطوط اتوبوسرانی عادی نیز تقریباً هیچ امکان ترددی وجود ندارد.
مترو
به گفته او، بیش از ۹۰ درصد ایستگاههای مترو فاقد آسانسور قابلاستفادهاند؛ برخی تنها در یک ورودی آسانسور دارند و مسیر کامل برای حرکت ویلچر فراهم نیست. نبود رمپ، فقدان علائم لمسی و صوتی کافی برای نابینایان و نبود بالابرهای قابل حمل، چالشهایی است که روزانه هزاران فرد دارای معلولیت را از استفاده از مترو محروم میکند.
تاکسی و تاکسیهای اینترنتی
امتناع برخی رانندگان از جابهجایی افراد ویلچرنشین، نبود خودروهای مناسبسازیشده و ناآگاهی کامل رانندگان در شرایط اضطراری از تجربههای تلخ روزمره افراد دارای معلولیت است. مروتی روایت میکند که حتی در روزهای جنگ ۱۲روزه و شرایط اضطراری نیز راننده تاکسی اینترنتی، هیچ دانشی درباره نحوه جابهجایی او نداشته است.
سفرهای بینشهری و خطوط ریلی
نه اتوبوسهای ویلچربر وجود دارد و نه پایانهها نیرو و امکانات لازم برای جابهجایی معلولان را دارند. واگنهای قطار نیز در بسیاری موارد امکان حرکت ویلچر را فراهم نمیکنند و جابهجایی مسافر دارای معلولیت اغلب با بلند کردن دستی انجام میشود؛ شیوهای خطرناک و غیر استاندارد.
تأثیر نبود دسترسپذیری بر سلامت روان
محرومیت از حضور در جامعه و دسترسی به پارک، سینما، اماکن فرهنگی، ورزشی و آموزشی، تنها یک «محدودیت فیزیکی» نیست؛ بلکه به گفته مروتی، مستقیماً سلامت روان معلولان را هدف قرار میدهد:
«انزوا، افسردگی، اضطراب، احساس بیارزشی و شهروند درجهدو بودن، وابستگی اجباری به خانواده و حذف از فرصتهای شغلی و تحصیلی نتیجه طبیعی نبود دسترسپذیری است.»
او تاکید میکند مناسبسازی امری لوکس یا تجملی نیست؛ بلکه بخشی از حقوق انسانی و تضمین سلامت روان شهروندان است.
بودجه؛ بهانهای تکراری
برخلاف تصور عمومی، بسیاری از اقدامات مناسبسازی هزینهبر نیست. نصب رمپ، تعبیه ورودیهای استاندارد، ایجاد مسیر نابینایان و خرید بالابرهای قابل حمل، هزینهای اندک در برابر بودجههای کلان عمرانی است.
مروتی با اشاره به ساخت مترو میگوید: «وقتی برای هر کیلومتر مترو صدها میلیارد تومان هزینه میشود، نبود آسانسور در ایستگاهها نه کمبود بودجه، بلکه نشانه نبود اراده و ناآگاهی است.»
او معتقد است مشکل اصلی، اولویتبندی غلط، نبود نظارت، و صرف بودجههای کلان برای مراسمهای نمایشی مانند بزرگداشت روز معلولیت است؛ در حالی که بسیاری از معلولان حتی به ویلچر یا خدمات توانبخشی اولیه دسترسی ندارند.
مسئولان تغییر نکنند، جامعه نیز تغییر نمیکند
بخش مهمی از مشکلات از منظر مروتی به این برمیگردد که مسئولان خود به حقوق معلولان باور ندارند. او با اشاره به اجرای ناقص ماده ۱۵ قانون حمایت از معلولان—الزام استخدام سه درصد نیروی انسانی از میان افراد دارای معلولیت—میگوید:
«وقتی دولت باور ندارد که معلولان میتوانند مسئولیتی را بر عهده بگیرند، جامعه هم چنین باوری پیدا نخواهد کرد.»
او تأکید میکند: تغییر نگرش باید از مدیران آغاز شود؛ زیرا سیاستگذاران و مسئولان شهری هستند که میتوانند حضور افراد دارای معلولیت در جامعه را تسهیل یا مسدود کنند.
سخن پایانی؛ تا زمانی که نگرش اصلاح نشود، حل مسئله آغاز نخواهد شد
در جمعبندی نهایی باید گفت صورت مسئله معلولیت در ایران پیچیده نیست.
زیرساختها ناقصاند، اما مشکل اصلی نبود نگرش درست، سیاستگذاری مبتنی بر حقوق شهروندی و اراده مدیریتی است.
تا زمانی که مسئولان نگاه ترحممحور را کنار نگذارند، قوانین اجرا نشود، رسانهها تصویر واقعی معلولیت را بازتاب ندهند و شهرها دسترسپذیر نشوند، صحبت از «شهر دوستدار معلولان» یا «پذیرش اجتماعی» تنها شعاری تکراری خواهد بود.