|
|
کدخبر: ۱۵۷۴۷۸

اینها صحبت های ساعد هدایتی بود در مورد همکاری با مهران مدیری.

به گزارشافکارنیوز، تاکنون چند پکیج از این کار وارد بازار شده و کارهای مهران مدیری نشان داده که در هر مجموعه هر چه کار پیش می رود جا افتاده تر و همه گیر می شود.

اینها صحبت های ساعد هدایتی بود در مورد همکاری با مهران مدیری. وقتی سر صحنه شوخی کردم به سراغش رفتیم روبروی اتاق گریم ایستاده بود و با بازیگران دیگر مجموعه در حال خوش و بش کردن بود. وقتی پیشنهاد ما برای مصاحبه را شنید بدون درنگ قبول کرد و با ما به اتاقی که جهت پذیرایی از هنرمندان آماده شده بود آمد و با صبر و حوصله به سوالات ما پاسخ داد. می گوید: «من همیشه گفته ام که از سال ۵۰ شروع به کار سینمایی کرده ام و آغازش هم با ژانر جدی بود که خودم هم خیلی دوست دارم.

ژانر جدی را به این خاطر دوست دارم که خودم برخلاف شخصیت و ظاهرم اصلاً جدی نیستم و بسیار شوخ طبع هستم.» در پایان مصاحبه هم گفت: «فراموش نکنید که از من یک عکس خوب چاپ کنید.»

دعوت همکاری مدیری

ما نپذیرفتیم بلکه این افتخار را داشتیم که در کار ایشان باشیم. من چهارده سال است که در این گروه فعالیت دارم و عضو تیم آقای مدیری هستم. کار جدیدی را که شروع می کند دور از انتظار نیست که من جزئی از آن باشم.

کارهای مدیری با ویژگی های متفاوت

هر کاری ویژگی خودش را داشته، از نوروز ۷۷، ببخشید شما و… گرفته تا شب های برره و تولیدی های سینمای خانگی شان. همه، کارهایی متفاوت از هم هستند البته باید بگویم به نظر من جنس تمام کارهای مهران مدیری یکی است با قصه ها و شخصیت های متغیر، جنس کارش مردمی و اجتماعی است که مشکلات آنها را با نگاه طنز بیان می کند.

بازیگری به دور از کلیشه

یکی از ویژگی های بازیگر طنز که در کارهای مهران مدیری رعایت می شود این است که بازیگر طنز نباید کلیشه باشد چون دیگر برای مردم جذابیتی ندارد. این ویژگی در کار او کامل دیده می شود که شخصیت پردازی در هر کار متفاوت است.

پاچه خواری نمی کنی…

(تعریف از مهران مدیری تملق و پاچه خواری نیست!) اگر دوستان یا خوانندگان مجله صحبت های من و سایر دوستان را درباره آقای مدیری بخوانند ممکن است بگویند اینها تملق می کنند، در حالی که ما چهارده سال است که واقعاً با هم دوست هستیم و صمیمیت زیادی داریم.
مهران مدیری در کار کارگردانی به خصوص کارگردانی طنز درجه یک است. کار کردن با او خیلی راحت است و آدم اصلاً از کار خسته نمی شود.

طنز و تکیه کلام ها

در کارهای طنز تکیه کلام ها همیشه سرزبان ها می افتد، به خصوص کارهای مهران مدیری. هنوز من تکیه کلام های طنز پاورچین مثل پاچه خواری را از زبان مردم می شنوم چون با دقت انتخاب شده بود. واژه پاچه خواری به گونه ای است که همه در همه جا می توانستند از آن استفاده کنند و راحت بر زبان می چرخید. در برخی کارها الفاظی استفاده می شود که کاربرد چندانی ندارد و در زبان ما ملموس نیست.

حال و هوای عیدی دادن

من دو فرزند دارم که ازدواج کرده اند اما هنوز نوه ندارم. پس نمی توانم حس پدربزرگ ها را نسبت به عید و عیدی دادن توصیف کنم. ولی عید نوروز در خانه ما مانند روزهای دیگر است و حتی بچه هایم را هم این گونه پرورش داده ام.

نوروز باید مثل روزهای دیگر باشد و نیاز به بریز و بپاش اضافه ندارد، تنها تفاوتی که باید ایجاد کرد چیدن یک سفره ساده به دور از تجملات است. زیبایی نوروز به همان سنتی و سادگی اش است. دور سفره بنشینی، دعای تحویل سال را بخوانی و برای سالی که تحویل می شود آرزوهای زیبا و خوب داشته باشی! بعد هم روبوسی و یک عیدی کوچک داده می شود. باور کنید اگر عید را این گونه برگزار کنیم خیلی دلنشین تر است. این طور، خصوصیات نو شدن سال را بهتر می توان درک کرد.

خانواده من یا خانواده همسرم؟!

خانواده من در شمال کشور زندگی می کنند و خانواده همسرم در تهران ساکن هستند برای همین هر ساله ابتدا به دیدن خانواده همسرم می رویم.
البته همسرم مشتاق این موضوع هست که اگر خانواده من در تهران بودند اول به دیدن آنها برویم. برای همین فکر نمی کنم اگر هر دو خانواده در تهران بودند این اختلاف نظر پیش می آمد که اول به دیدن کدام برویم.

نوروز دوران کودکی

در دوران کودکی، ما همیشه منتظر آمدن عید بودیم. چون آن شیرینی عیدی گرفتن و لباس و کفش نو خیلی لذت بخش بود و شور و حال زیادی داشت اما الان حدود چهل و پنج سال از آن دوران گذشته و خیلی فرق کرده. حال و هوای کودکی با دوران نوجوانی و جوانی خیلی فرق دارد.

حالا هم که تشکیل خانواده داده ایم و خود صاحب فرزند شده ایم موضوع خیلی فرق کرده.

نوروز خیلی دور از زمستان نیست، مثلاً در دوران کودکی و نوجوانی، ما برف را خیلی دوست داشتیم. وقتی صبح از خواب بیدار می شدیم و می دیدیم برف باریده بسیار ذوق می کردیم ولی گاهی می دیدیم که بزرگترها از این موضوع زیاد خوشحال نیستند. چون باید دنبال نفت که آن زمان صفی بود می رفتند. حالا آنها را درک می کنیم مثلاض بچه هایم که کوچک بودند از برف که خوشحال می شدند از بحثنعمت الهی بودنش و تامین آب و پاکی هوا که بگذریم ما ماتم می گرفتیم که وای امروز چطور به مدرسه ببرمش، چطور بیارمش. ای وای الان خیابان ها ترافیک می شود و خیلی چیزهای دیگر و الان، حال آن دوران پدر و مادرم را درک می کنم.

آرامش / شماره ۲۲ / فروردین ماه ۹۳ / هدی جاویدی / صفحه ۴۷

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار