همسران موفق چه خلقیاتی دارند
انسان اصالتا موجودی اجتماعی است و حیات و زندگی پویای آدمی در گروی روابط موثر و مفید و متقابل با دیگران است. روابط درون خانوادگی از اهمیت و حساسیت فوق العاده ای برخوردار است. بدیهی است برقراری حفظ و استمرار روابط خوشایند و هدایتگر بین اعضای خانواده، این کانون همیشه مقدس، از بیشترین اهمیت برخوردار است.

هر قدر روابط همسران صادقانه تر، محترمانه تر، کریمانه تر و تعالی بخش باشد، زمینه بهداشت روان، سلامت فکر، رضایتمندی و آرامش خاطر بیشتر فراهم می گردد. رابطه زن و شوهر، به قدمت خلقت آدم، به قداست متعالی ترین ارزش ها، به عظمت گستره هستی، به برکت همه نسل ها در همه عصرها و تجلی گر اولین تعامل حقه انسان هاست.
رابطه زن و شوهر، سرچشمه همه عاطفه ها و بستر گیراترین رابطه هاست. زن مرادش را در حسن رابطه با شوهر می یابد و شوهر آرامش را در گرو وجود زن می داند و این رابطه تن و تن پوش، رابطه همرهان طریق کمال و معنا گر محبت و ایثار است.
رابطه زن و شوهر موفق جلوه ای از برترین هنر زندگی و کامل ترین شکل ارتباط انسانی است. در یک نگاه، رابطه زن و شوهر آمیزه ای است از زیباترین تلاقی چشم ها و استوارترین گام ها و پر رمز و رازترین محرمیت ها.
زن و شوهرها فقط و فقط در زندگی مشترک و تعامل متقابل با همدیگر می توانند همه مهارت های زناشویی و جاذبه های بالقوه کلامی و بصری و رفتاری خود را فعلیت بخشند. چرا که همه انسان ها، از نافذترین جاذبه های حیاتی بهره مند هستند و این جاذبه ها در ارتباط با همسراست و بس.
اینجا بخوانید:
چند راهکار برای بالا بردن اعتماد بنفس
زن و شوهر موفق آنانی هستند که جز با زبان محبت و تکریم با هم سخن نمی گویند و همواره از خزانه دلشان کلام زرین و خوشایند و گفتار شفابخش و درمانگر جان و آرامشگر روان را برگزیده، در فضای سرشار از نشاط و آرامش تقدیم یکدیگر می کنند.
محور رابطه زن و شوهری که در اندیشه اداره و ادامه یک زندگی پویا، مولد و پر برکت هستند، همدلی و یکرنگی، صبوری و خویشتنداری و گذشت و ایثار است.
رابطه زن و شوهر موفق به گونه ای است که در آن زبان تهدید، تنبیه و تخریب شخصیت جایی ندارد. هر چه هست زبان محبت، صداقت و صمیمیت، عدالت، ایثار و احسان، شکر و سپاس و تایید و تکریم است.
زن و شوهر های آزاده و بصیر و فهیم و موفق آنانی هستند که در پیوندها و ارتباطات خانوادگی بیش از هر چیز به آرامش روانی، آسودگی خاطر و احساس امنیت همدیگر می اندیشند.
به عبارت دیگر در زندگی همسران موفق، رابطه زن ها و شوهرها با مادر، خواهر و پدر، برادر، و دیگر نزدیکان نه تنها نمی تواند کمترین اثر ناخوشایندی بر روابط فی مابین ایشان بگذارد، بلکه بر حسن سلوک و اعتماد متقابل و شیرینی زندگی مشترک آنها می افزاید.
در واقع حسن تدبیر و تنظیم دایره و دامنه ارتباط با خویشان، دوستان و آشنایان با همفکری و همدلی زن و شوهر بلنداندیش و والا همت معنا می یابد و محور و معیار اصلی ارتباطات وعواطف تامین نیازهای فطری و رضایتمندی خاطر یکدیگر است.
قابلیت، کفایت و لیاقت همسر شدن برای زن و شوهر فوق العاده مهم و ارزشمند و در ابعاد مختلف مسئولیت آفرین است.
برای برقراری و استمرار رابطه ای مسرت بخش میان زن و شوهر و پیشگیری از سردی ها و سرد مزاجی ها، بدبینی و سوءظن و قهر و ستیز های خانوادگی هر دونفرهم زن وشوهر باید به خاطر داشته باشند که همچون دوران تجرد دورانی که عقد و پیمان زندگی مشترک و جدیدی را امضا نکرده بودند، نمی توانند به لحاظ وابستگی های عاطفی، بخش قابل توجهی از وقت، فکر و احساس خود را به مادر و خواهر، پدر و برادر و...اختصاص دهند.
در یک زندگی مشترک موفق،زن و شوهر فهیم همه سعی و تلاش خود را در جهت جلب رضایت خاطر و فراهم ساختن آسایش و آرامش روان و نشاط درونی یکدیگر مبذول می دارند و از این رو ضمن ابراز محبت نسبت به خویشان و تکریم شخصیت ایشان به رسالت و مسئولیت خطیر همسری اندیشیده، همه مهر، محبت و عطوفت خود را در همه حال تقدیم همسر می نمایند.
معیارهای خانواده موفق از دیدگاه دین اسلام
۱- ویژگیهای خانواده موفق
اگر از شما سؤال شود که خانواده ی موفّق چه ویژگیهایی دارد، یا اگر از شما بخواهند که از میان بستگان، دوستان و یا همسایگان، خانواده ی موفّقی را معرفی کنید، پاسخ شما چه خواهد بود؟
برای پاسخ به این سؤال باید به این نکته توجه کرد که خصوصیات خانواده ی موفّق، متفاوت از خصوصیات فرد موفّق است. مثلاً بارها شاهد بوده ایم که در رسانه زوجی را موفّق معرفی کرده اند که آقا، استاد دانشگاه و خانم، پزشک است.
درحالی که ممکن است هر یک از این دو در جامعه فرد موفّقی هستند اما با هم خانواده ی موفّقی را تشکیل نمیدهند. هر یک از ما به قصد تشکیل یک خانواده ی موفّق اقدام به ازدواج کرده ایم.
اساساً خیلی از تردیدها و تأخیرهای جوانان در امر ازدواج، به دلیل نداشتن حس موفّقیّت درباره ی خانواده و والدینشان است. به همین دلیل جوان، پیوسته در تردید و تأمل میماند که با چگونه ازدواجی به موفّقیّت دست پیدا میکند!؟
به ویژه این که اقتضای فرهنگی جامعه ی ما نسبت به ازدواج، به گونهای است که غالباً سعی و خطایی هم در آن پذیرفته نمیشود. در واقع فرهنگ و سنّت ما با تأکید بر یک انتخاب، حساسیت و لزوم یک انتخاب شایسته را برای جوان دو چندان میکند.
بعضی اوقات ما سعی میکنیم میزان موفّقیّت یک خانواده را با ملاک و معیارهای سطحی خود بسنجیم. به عنوان مثال میگوییم خانوادهای موفّق است که در آن تنش کمتری وجود داشته باشد.
در حالی که باید گفت، ممکن است در مقطعی از زمان، تنشی در خانواده وجود نداشته باشد؛ اما این بدان معنا نیست که در آینده نیز تنشی نخواهد بود.
اگر ادعا کنیم که چنین خانوادهایی را میشناسیم، باید این را در نظر داشته باشیم که ما فقط در یک مقطع زمانی با چنین خانوادههایی مواجه بوده ایم و در نتیجه برداشت خود را بر اساس اطلاعات ناقص بنا کرده ایم؛ و یا احتمال دارد که این خانواده در نزد ما اینچنین وانمود کرده باشند.
آیا ممکن است که در معادلات انسانی تنش نباشد؟ مگر میشود که در جامعه ی مادّی، تزاحم، درگیری و اضطراب وجود نداشته باشد؟ باید گفت در زندگی مادّی این امر محال است. شاید خانوادهای را موفّق بدانیم که خوشی و شادی در آن پایدار باشد.
اما آیا خانوادهای سراغ داریم که هیچ ناگواری و مصیبتی در آن رخ ندهد؟ آیا خانوادهای میشناسیم که خوشی برای اعضای آن تضمین شده باشد؟
اینجاست که تردید میکنیم که آن چه در وهله ی نخست در ذهن ما معیار برای موفّقیّت جلوه میکند، میتواند معیار مناسبی نباشد.
اگر برای موفّقیّت یک خانواده، خوشی و ناخوشی یا اضطراب و تنش معیار موفّقیّت است، پس چگونه میتوان زندگی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت خدیجه (علیها السلام) را یک زندگی موفّق دانست؟ زندگی آن دو بزرگوار از مرحله ی انتخاب تا انتها، سراسر از رنج و ناملایمت؛ در یک فضای سنگین پرتنش بود.
اما کیست که در موفّقیّت زندگیِ این دو تن تردیدی داشته باشد؟ وقتی خاطرات همسران شهدا در دوران جنگ را میخوانیم، به خوبی رضایتمندی و حس شیرین این عزیزان از زندگی را در مییابیم؛ در حالی که آنان از خیلی از خوشیهایی که امروزه برای یک خانواده ی موفّق تعریف میکنیم، بیبهره بوده اند.
حتی غالباً از ابتدائی ترین حق خود، یعنی حضور در کنار یکدیگر نیز محروم بوده اند اما چگونه است که گاه با حسرت، چنین خوشی و صمیمیّتی را برای خود و زندگی مان آرزو میکنیم؟
درباره موفّقیّت باید به نکات زیر توجه داشت:
۱- موفقیت امری نسبی است؛ کمتر کسی پیدا میشود که در همه ابعاد زندگی به معنای واقعی موفق باشد. چه بسا فردی درمقایسه با یک فرد موفقیت کمتر و در مقایسه با فرد دیگر موفّقیّت بیشتر داشته باشد.
۲- از شاخصهای موفّقیّت در خانواده میتوان به درک و تفاهم پایدار، همزمانی و هم اندیشی، همکاری، کرامت، سازگاری و مدارا اشاره کرد.
۳- موفقیت در زندگی خانوادگی، تابع اموری اکتسابی است؛ که عزم، اراده و مسئولیت پذیری فرد را طلب میکند.
۴- خانوادهها ساختارهای متفاوتی دارند. به همین دلیل، ممکن است روشی که خانوادهای را به موفقیت میرساند برای خانواده ی دیگر کارآمد و مناسب نباشد. بنابراین هر خانواده برای موفقیّت بیشتر باید به دنبال روش مناسب و مخصوص به خود باشد.
۳- کلید موفّقیّت:متأسفانه نگاه غالب جوانهای امروز نسبت به موفّقیّت، نگاهی مصرفی است. از نظر جوان امروز، این دیگران هستند که باید شرایط، محیط و فضای اجتماعی مناسبی را مهیّا کنند تا او به موفّقیّت برسد.
مثلاً اگر از او درباره ی شغل آینده اش سؤال شود، پاسخ میدهد: «یک مغازه ی سه نبش برایم تهیّه کنید، فلان مبلغ سرمایه نیز در اختیارم بگذارید تا ثابت کنم که میتوانم بسیار در کسب و کار موفق باشم!» یا درباره ی ازدواج میگوید:
«همسری خوب و بساز با خانوادهای فهیم برایم پیدا کنید، آن وقت موفّقیّتم را در زندگی به شما ثابت خواهم کرد!» چنین جوانی به موفّقیّت نرسیده؛ بلکه تنها آن را مصرف کرده است.
اینجا بخوانید:
سه راز مهم در ارتباط برقرار کردن با مردان
ساختاری که خداوند برای دنیا نهاده است، اصلاً چنین ساختاری نیست. ما باید تولید کننده ی موفّقیّت باشیم نه مصرف کننده ی آن. باید خود سفره ی موفّقیّت را با تمام ملزومات آن پهن کنیم؛ نه این که چنین سفرهای از قبل پهن شده باشد و ما فقط زحمت نشستن بر سر آن را بکشیم. موفّقیّت اکتسابی است، چیزی است که باید ایجادش کرد.
البته یک سوی آن توفیق الهی است؛ که صد البته خداوند هیچ منعی برای توفیق بندگان خود قرار نداده است. خداوند در قرار دادن تقدیر ابایی ندارد. او میخواهد که همه ی ما موفّق باشیم. اصلاً او ما را برای موفّق بودن خلق کرده است.
تمام آنچه که ما را به موفّقیّت یا شکست میرساند، در دستان خود ماست. داشتن چنین باوری، پیش نیازی مهم برای رسیدن به موفّقیّت است.
«امیرالمؤمنین (علیه السلام) توفیق را رحمت و عنایت خدای مهربان و از کششهای پروردگار دانسته، ایشان توفیق را اساس کامیابی و خوشبختی و کلید نرمی و مدارا میداند.»
پس به خاطر داشته باشیم که داشتن خانواده ی موفّق، تابع برخورد پدر و یا مادرمان نیست. تابع شرایط اقتصادی جامعه نیست. حتی پایین یا بالا بودن قیمت مسکن نیز دلیل بر موفّقیّت و یا شکست ما نیست.
نگوییم: «اگر میخواهید خانوادهای موفّق داشته باشیم، قیمت مسکن را پایین بیاورید، اشتغال ایجاد کنید، سطح رفاه عمومی را بالا ببرید.» اساساً باید نگاه خود را عوض کنیم. اگر باور کنیم که عامل موفّقیّتِ هر فردی، در وجود خودش است، نیمی از مسیر موفّقیّت را پیموده ایم.
اگر بالاترین نعمتهای دنیا را نزد خود فرض کنیم، باز هم نمیتوانند عامل موفّقیّت ما باشند. یک خانم نباید بگوید «موفّقیّت در این است که بهترین شوهر دنیا نصیبم شود؛»
چون بهترین شوهر عالم نصیب زنانی همچون همسر نوح و لوط (علیه السلام) و امام حسن مجتبی (علیه السلام) شد، اما آنها نتوانستند موفّق باشند. یک آقا نباید بگوید: «موفّقیّت در این است که زن خوبی نصیبم شود».
آیا همه ی همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خوب بودند؟ با این وجود چه کسی تردید دارد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بهترین الگوی همسر موفّق است؟ آیا فرعون که همسری شایسته مانند آسیه داشت، موفّق بود؟
خداوند کلید موفّقیّت عبد را به دست خود او داده است. و میفرماید: (اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) همه چیز دست اوست.
عزّت و ذلّت، خوشبختی و بدبختی در دستان اوست. اما خود گفته است آنچه به دست من است را به دست شما داده ام. شما تغییر دهید تا من هم تغییر دهم؛ شما موفّق شوید تا من هم موفّقتان کنم.
۴- تأثیر شناخت درمانی در تحصیل موفّقیّت
امروزه شناخت درمانی از مباحث مهم روان شناختی است به گونهای که قوی ترین درمان را درمانِ شناختی میداند. شناخت درمانی معتقد است که به جای تغییرات مستقیم بر روی رفتار فرد، باید تغییرات مثبتی در بینش و نگاه او ایجاد کرد.
غالباً یک روانشناس رفتار درمان، برای درمان یک فردِ افسرده چنین توصیههایی دارد: «خبرهای ناراحت کننده به او ندهید، او را به مجالس شادی ببرید، وی را تشویق کنید که فیلمهای شاد ببیند و کتابهای شاد بخواند.»
درحقیقت روانشناسِ رفتاردرمان سعی دارد که با مدد از رفتارهای مثبت، رفتارهای منفی را به عقب براند. اما بیشتر روانشناسان چنین روشی را صحیح، کارآمد و پایدار نمیدانند. از نظر آنان بهترین روش، ایجاد تغییر در شناخت و بینش فرد است.
مطابق با نظر این گروه، برای درمان افسردگی باید بینش و تفکری که منجر به یأس و افسردگی در فرد میشود، تغییر داد تا به تبع آن، تظاهرات افسردگی نیز از بین برود. اینها تأییدی بر اهمیتِ داشتنِ باورها و بینشهای صحیح است.
اینجا بخوانید:
با ایجاد شناخت، بینش و باورهای درست، قادر خواهیم بود که در یک سیر طبیعی، بدون هیچ تغییر مستقیمی در رفتار اعضای خانواده، آنها را به سوی موفّقیّت و تعالی هدایت کنیم. اعتقاد به اینکه هدف از خلقت انسان معرفت خداوند است و همه برای تحقق این هدف عظیم آفریده شده اند؛
و باور این نکته که خانواده بهترین جایگاه سیر و سلوک و معنویت است؛… همه و همه سنگِ بنای موفّقیّت یک خانواده است. چرا که این باورها، خانوادهای بر محور محبت، خیرخواهی، رقابت در معنویت، تغافل، رفق و مدارا ایجاد میکند که به سوی رشد و تعالی و نهایتاً موفّقیّت گام بر میدارد.
اگر رفتارهای ما برخاسته از نگرش ما باشد، دیگر عاریتی نیستند؛ یعنی بدون اینکه بخواهیم عملی را بر خود تحمیل کنیم یا تظاهر به آن کنیم، به خودی خود رفتار صحیح به دنبال نگرش صحیح، تولید میشود.
منتها این نگرش و شناخت را باید قبل از مواجهه با شرایط سخت در وجود خود پایدار کنیم. به این منظور باید عقاید و باورهای درست را همواره پیش چشم داشته باشیم؛ بر آنها تفکر و تعمق کنیم و حتی با وجود علم بر آنها، مکرراً آنها را از زبان افراد صاحب دل بشنویم تا در عمق جانمان نفوذ کنند. زیرا تأثیری که در شنیدن هست در دانستن نیست.
اگر قبل از مواجهه با یک پیشامد ناگوار، خود را مسلّح به بینشهای درست نکرده باشیم، هنگام روی دادن آن، عملکرد مناسبی نخواهیم داشت و غالباً بعد از گذر از این بحران، به یاد میآوریم که نگرش و رویکرد بهتری نیز وجود داشت وای کاش با آن نگرش و رویکرد با آن حادثه برخورد میکردیم.
چاره آن است که هنگام برخورد با ناملایمات کوچک تر، عمل بر باورهای صحیح را تمرین کنیم تا در حوادث بزرگ تر و بحران ها، دچار سردرگمی و برآشفتگی نشویم.
مثلاً اگر قبل از مواجهه با مصیبت از دست دادن فرزند یا والدین، خود را به این باور رسانده باشیم که همه چیز این دنیا فانی است و بازگشت همه به سوی خالق است، دیگر در لحظه ی حادثه، دچار اندوه عظیم و واکنشهای نسنجیده نخواهیم شد.
۵- تفاوت نگاه دینی و دیدگاههای غیردینی در مورد انسان
غالباً از نگاه روانشناسی کتابهایی در بازار موجود است که همانند فرهنگ دینی، راه رسیدن به رفتار درست را داشتن اندیشه ی درست میدانند؛ اما ممکن است سؤال شود که تفاوت آنها با آنچه که فرهنگ دینی در نظر دارد، چیست؟
پاسخ آنکه: افق دیدی که این کتابها برای ما در نظر دارند، بسیار محدودتر از آن است که در فرهنگ دینی ارائه میشود. وسعت نگاهی که در تعالیم دینی مطرح میشود، همچون خود انسان یک وسعت ابدی است.
همچنین از نظر آنها تغییر در شناخت، غالباً به منظور تغییر در رفتار و رسیدن به عملکرد مطلوب است؛ اما در فرهنگ دینی، رسیدن به عقیده و شناختِ درست نیز به خودی خود یک ارزش است.
اساساً از منظر دین، هدف غایی خلقت انسان ها، رسیدن به معرفت و شناخت صحیح است. امام حسین (علیه السلام) میفرمایند:
«خداوند بندگان را جز به منظور معرفت نیافرید». دیگر آن که غالباً محور بحثهای چنین کتاب هایی، اعتماد به نفس است. در اینجا تمام کوشش بر قوی تر کردن نفس آدمی است. اگر نفس بخواهد مورد اتّکا فرد قرار بگیرد، چارهای جز فربه کردن و قوی تر کردن آن نمیماند.
اینجا بخوانید:
درحالی که در تعالیم و شناخت دینی، محور، اتکا بر الله یعنی خالق نفس است و فرد با چنین اتّکایی، به یک منبع قوی و باقی متصّل میشود. تمام توصیههای شناختی در دین به منظور یادآوری اراده ی الهی به عنوان ارادهای مافوق همه ی اراده هاست.
همه ی جهت گیریها به این سوی است که: (إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ) یعنی هنگامی که وجود چیزی را بخواهد، به او میگوید:
باش پس میباشد. چنین کتابهایی به دلیل ناتوانی و ناکارآمدی نفس، از تلقین به نفس مدد میجویند. اساساً ادبیات آنها ادبیات تلقین است. مثلاً در این کتابها توصیه میشود که روزی صد بار خطاب به خود بگویید: «من میتوانم». در حالی که پشتوانه ی تلقین، نفس ضعیف آدمی است؛ نفسی که بسیاری از کارها از عهده اش خارج است؛
نفسی که حتی قادر به نگهدرای از خود نیز نیست. اگر هم در جایی واژه ی اتّکا به نفس را به کار میبریم، باید بدانیم که این اتّکا به اعتبار توکّل است که معنا مییابد. اگر ما میتوانیم، به واسطه ی خداوند است که میتوانیم؛ نه مستقل از او. در غیر این صورت چنین نگاهی شرک است.
حضرت علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان به صراحت میفرمایند که اعتماد به نفس شرک است. مبنای بحث شناختی در دین، تلقین نیست بلکه یقین است. یقین به خداوندی که عالِم، قادر و خیرخواه مطلق است. خداوندی که هم میداند، هم میتواند و هم خیر ما را میخواهد. اساساً از برآیند این سه چیز است که مفهوم توکّل متولّد میشود.
پشتوانه ی توکّل، چنین خدایی است. پس هرچه از دوست رسد نیکوست. چرا که باور داریم که این دوست، دانا، توانا و خیرخواه است. بنابراین فهم و بینش دینی مقدمه زندگی موفق است؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
«هرگاه خداوند بخواهد خیری را برای خانوادهای رقم بزند، آگاهی دینی شان را زیاد میکند؛ رفق و ملایمت را در معیشت آنها قرار میدهد؛
در کارهایشان آنان را میانه رو میکند و کوچکترهایشان را به احترام به بزرگترها وا میدارد و اگر غیر از این را خداوند برای اینها اراده کند اینها را رها و به خود واگذار کرده است».
بنابراین اگر زوجهای جوان بخواهند از این خیر عظیم بهره مند شوند، باید در ابتدای ازدواج آگاهی دینی خود را در زمینه بینش، اخلاق و احکام دین افزایش دهند. همچنین در زندگی سخت نگیرند؛
یعنی نه آن قدر زهد به خرج دهند که به همسر و فرزندان فشار بیاید و نه آن قدر تجمل گرا باشند که کمر نان آور خانواده در زیر بار هزینهها خم شود. علاوه بر اینها میانه رو باشند واز افراط و تفریط پرهیز کنند.
سرّ دلبران در کلام دیگران
زندگی ایده آل تکاپویی آگاهانه است. هر چه آگاهی و اشتیاق بیشتر شود، هماهنگی بین گذشته و آینده عالی تر خواهد شد. شخصیت انسانی، رهبر این تکاپو است. آن شخصیت که ازلیت سرچشمه ی آن، بینهایت گذرگاهش، و ابدیّت کمال مطلوب آن است.
آن حقیقت ابدی که نسیمی از جلال و محبتش، واقعیات هستی گذران را به تموّج درآورده، چراغی فرا راه پر نشیب و فراز ماده و معنا میافروزد.
«فرهنگ دینی، ما را به آرمان خواهی و داشتن آرمانهای بسیار بلند دعوت کرده است. اما برای رسیدن به آنها همواره باید دو مطلب را در نظر داشته باشیم:
اول آنکه نگاهمان به موفّقیّت، با توجه به واقعیتها و محدودیتهای موجود، نگاهی نسبی باشد و دوم آنکه بدانیم موفّقیّت امری تدریجی است؛ به عبارت دیگر موفّقیّت به یکباره به دست نمیآید، بلکه قدم به قدم حاصل میشود.
اصلی ترین ملاک سنجش موفّقیّت یک خانواده – که البته فقط اختصاص به خانواده ندارد بلکه در مورد شغل موفّق، زندگی موفّق، تحصیل موفّق و… هم صادق است این است که بسنجیم تا چه میزان در جهت اصلی ترین و والاترین هدف آفرینش، یعنی بندگی و معرفت خداوند قرار دارد.
اینجا بخوانید:
خانوادهای موفّق است که جهت گیری تمام مسائل آن به سوی قله ی معرفت و بندگی باشد. – خانوادهای موفّق است که بینشها و باورهایش بر پایه ی درستی بنیان نهاده شده است.
این بینشها یعنی نوع نگاه اعضای خانواده به خدا، خود، زندگی، مرگ، دنیا، مردم و… بر مبنای درست آن.
آیا اعضای خانواده باور کرده اند که روزی خواهند مرد؟ آیا باور کرده اند که غرق در نعمتهای خدا هستند؟
آیا دنیا را جای ماندن میدانند یا جای رفتن؟ به طور طبیعی این باورها در رفتارهایی که از خانواده و اعضایش سر میزند، خود را نشان خواهد داد.
معیار دیگر سنجش موفّقیّت خانواده، خُلقیّات است؛ مثلاً آیا اعضای خانواده اهل تواضع، رفق، تغافل، مدارا، بخشش و… هستند یا نه.
معیار نهایی برای سنجش موفّقیّت خانواده – که غالباً همه ی ما با این لایه و پوسته مواجه هستیم – رفتارهای یک خانواده است؛ یعنی بخشی که بیشتر از سایر بخشها قابل مشاهده میباشد. بسیاری از بحثهایی که امروزه مطرح میشود و بسیاری از کوششهایی که برای تغییر و اصلاح آن صورت میگیرد، ناظر به این بخش است. رفتارها بسیار مهم هستند؛
اما همان طور که ذکر شد رفتارها و تظاهرات بیرونی خانواده مبتنی بر اعتقادات و باورهای آن خانواده بنا میشود.»
شرط پیروزی و سعادت، یک اراده ی قوی است، شرایط دیگر اهمیت چندانی ندارد.
با غفلت، سستی و دوری از فعالیت مفید پیشرفتی در امور حاصل نمیشود. هر باغبانی میداند علفهای هرز خود به خود میرویند و نیاز به این نیست که یک علف هرز بکاریم، رسیدن به گلها و چمنها و سرسبز و با نشاط کردن فضای باغچه تلاش میخواهد؛ تلاش مداوم و روزانه.
از سنگهایی که سر راهتان است برای ساختن پلکان رشد استفاده کنید.
بسیاری از افراد بر این عقیده هستند که ازدواج مهمترین اتفاق زندگی هر شخص به شمار میرود، بنابراین انتخاب همسر نیز بواسطه این اهمیت، یکی از حساسترین انتخابهای زندگی به شمار میرود که میتواند به طور کامل زندگی فرد را دگرگون کند.
همین امر سبب شده است تا اهمیت انتخاب همسر و ملاکهای این انتخاب، یکی از دغدغههای مهم افراد در دوران پیش از ازدواج باشد.
در واقع با انتخاب همسر، تمام تبعات و مسئولیت پیشامدهای آن را بر عهده میگیریم و این امر ممکن است در ابتدای امر برای بسیار از جوانان دلهره آور باشد که مبادا انتخاب درست باعث تباه شدن آینده آنها شود.
اینجا بخوانید:
چگونه انسان جذابی به نظر برسیم؟
اگر قصد ازدواج دارید و میخواهید همسر آینده خود را انتخاب کنید، اما نمیدانید چگونه این کار را بکنید و یا بر اساس چه ملاکهایی همسر آینده خود را انتخاب کنید، این مطلب به شما کمک خواهد کرد تا دید بازتری به موضوع داشته باشید و تا حد امکان با آگاهی دست به انتخاب بزنید.
مراحل مقدماتی انتخاب همسر
همان گونه که اشاره شد انتخاب همسر برای افراد، به ویژه جوانان کار سادهای نیست چرا که این افراد اغلب به آنچه که میبینند توجه دارند و پیچیدگیهایی همچون مسائل فرهنی، اجتماعی، اقتصادی و حتی جنسیت را شناسایی نمیکنند؛
بنابراین باید بتوان تا حد امکان به شناخت کافی در این مسائل دست یافت تا بتوان ریسک یک ازدواج ناموفق را کاهش داد. برای رسیدن به چنین شناختی هم راههای مختلفی وجود دارد، اما به طور ساده میتوان از الگوی چند مرحلهای ذیل استفاده کرد.
۱. خودشناسی
از خودتان بپرسید که هدفتان از ازدواج چیست؟ این پرسش در گام اول به شما کمک میکند تا خودتان را بشناسید و هدفتان از ازدواج را مشخص کنید. آیا صرفاً مسائلی همچون موقعیت مالی، زیبایی و یا احساس رهایی و استقلال است که شما را به سمت ازدواج سوق میدهد؟
اینجا بخوانید:
آیا به یک باره مسحور جذابیت فردی شدید و تصمیم به ازدواج گرفته اید؟ برای پاسخ به این سوالات در ابتدا باید به خوبی خود و خواسته هایتان را بشناسید تا درکی درست از وضعیت پیش رو داشته باشید.
۲. موقعیت شناسی
انسانها در موقعیتهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مواردی از این دست هستند و این موقعیت ها، از فرد به فردی دیگر متفاوت است.
اگر چه نمیتوان این را یک اصل مطلق پنداشت، اما تجربه نشان داده است که دو فرد در موقعیتهای مشابه درک بهتری از یک دیگر دارند و تضاد کمتری را نشان میدهند؛ بنابراین همسر آینده خود را بر اساس خواستهها و موقعیت فعلی خود تصور کنید.
کسی که خواهان زندگی با یک فرد تحصیل کرده و هنردوست است، بهتر است خود نیز تحصیل کرده و هنر دوست باشد.
۳. تعیین معیارها
یکی از مهمترین کارهایی که میتوانید انجام دهید این است که برای همسریابی معیارهای اولیهای را انتخاب کنید و سعی کنید این معیارها را در گزینههای خود به آزمایش بکشید.
توجه داشته باشید که این معیارها اولیه هستند و نباید بسیار غیر منعطف انتخاب شوند چرا که ممکن است هیچگاه فردی را با معیارهای غیر منعطف و سخت خود پیدا نکنید.
رایجترین معیارها تفاوت سن، تفاوت قد، تفاوت ظاهر، تفاوت تحصیلات، تفاوت طبقاتی، تفاوت قومی، تفاوت زبانی و در نهایت تفاوت دینی هستند که شما میتوانید آنهایی را که برای شما بسیار اهمیت دارند را شناسایی کنید و در مورد گزینههای خود به آزمایش بکشید.
۴. اجتماعی بودن
اگر فردی غیر اجتماعی و منزوی هستید، کار سختی برای انتخاب همسر آینده خود خواهید داشت. اجتماعی بودن به شما کمک میکند تا دایره وسیع تری از انتخابها در پیش روی شما باشد و این امر نیز احتمالاً شانس موفقیت شما در انتخاب همسر مناسب را بالاتر میبرد.
در محیطهایی همچون دانشگاه، محل کار، فعالیتهای داوطلبانه یا خانوادگی و دوستانه، حضور اجتماعی خود را جدیتر کنید و از محدود کردن دایره اطرافیان خودداری کنید.
برای مثال اگر شما علاقمند هستید با فردی دوستدار محیط زیست ازدواج کنید، میتوانید به گروهها و انجمنهای این چنینی بپیوندید و با افرادی که عضو آن هستند آشنا شوید.
۵. درگیر ظواهر نشوید
بسیار دیده میشود که فردی به قصد ازدواج با فرد دیگری دوست میشود و یا بعد از خواستگاری و به منظور آشنایی بیشتر، رفت و آمدهای دوستانهای را ترتیب میهند.
متأسفانه آنچه بیش از همه به چشم میخورد این است که این روابط به جای اینکه صرف آشنایی بیشتر و عاقلانه شوند، با غوطه ور شدن در ظواهری همچون هدیههای مختلف، رفتن به رستورانها و یا گفتگو در مورد ظواهر مراسم ازدواج احتمالی صرف میشود.
اما در حقیقت شما باید وقت خود را صرف شناسایی شرایطی که برای همسر آینده خود فهرست کرده اید، کنید. درگیر شدن در ظواهر، چشم شما را بر روی شناسایی ویزگیهای مورد نظرتان میبندد.
۶. تلاش کنید طرف مقابلتان را بیشتر بشناسید
شناخت بهتر و بیشتر از همسر آینده، میتواند تا حدودی زیادی شما در یک انتخاب مناسب یاری دهد. شما میتوانید در دوران نامزدی و یا در محیطهای اجتماعی، از طریق برقراری ارتباط کلامی و دوستانه، به شناخت بیشتری از طرف مقابل خود دست یابید.
توجه داشته باشید که در این گفتگوها نباید وقت خود را با موضوعات غیر اساسی تلف کنید بلکه بهتر است در خصوص مباحثی که برای شما مهم هستند گفتگو کنید تا بتوانید به دید بهتری از طرف مقابل خود برسید.
۷. تصمیم گیری
وقتی مراحل فوق را انجام دادید، احتمالاً با اطلاعاتی مقدماتی از فرد مورد نظر خود مواجه خواید شد که باید آن را در کنار هم قرار دهید و با معیارهای خود به سنجش بکشید.
احتمالاً با این سنجش به یک نقطه نظر مشخص اولیه خواهید رسید که فرد مورد نظر مناسب شما است یا خیر. این نقطه نظر را برای چند بار، مجدداً بررسی کنید و حتی در صورت لزوم با فرد مطمئنی مشورت کنید.
وقتی در خصوص نقاط قوت و ضعف فرد مورد نظر خود به یک جمع بندی نهایی رسیدید، میتوانید تصمیم خود را بگیرید و تاحدودی اطمینان داشته باشید که این تصمیم براساس احساس و بی تجربگی نبوده است.
چطور یک همسر موفق در زندگی مشترک باشیم؟
اصولا خانمها این حس بخصوص را فقط در صورتی که به زبان اعتراف کنید می پذیرند ! تقریبا تمام راه هایی که شما از آن طریق سعی می کنید که به همسرتان بفهمانید او را دوست دارید به بن بست می رسد .
ازدواج یک شراکت همه جانبه است.دو نفر که با هم ازدواج می کنند ،باید در تمام شرایط از هم حمایت کنند.در اینجا به چندقدم اصلی برای اینکه یک همسر موفق در زندگی زناشویی باشید اشاره می کنیم.
کسی نیست که برای شکست خوردن وارد راهی شود. همه دلشان می خواهد هر هدفی که دارند در آن موفق شوند و به کمال برسند.
اینجا بخوانید:
آسیب هایی که مهربانی زیاد به انسان وارد می کند
این مورد درباره ازدواج و زندگی مشترک بیشتر صدق پیدا می کند. در این میان این خود ماییم که با کسب نکردن مهارت های زندگی و بی توجهی به اصول مهم باعث شکست خود می شویم.
ما در این مطلب به برخی از فوت و فن های همسرداری در زندگی مشترک می پردازد. در بخش نخست چطور یک همسر موفق باشیم به مواردی اشاره می کنیم که مربوط به آقایان است.
یک ازدواج موفق در گرو این است که هر دو طرف نسبت به توانایی ها و خواسته های خود و طرف مقابل آگاهی داشته باشند. به نظر شما چند درصد از مردان ما نسبت به خانم ها مطالعه و شناخت دارند و بر اساس این شناخت عمل می کنند؟!
به آقایان محترم پیشنهاد می شود این مطلب درباره چطور همسر موفق باشیم را با دقت بخوانند. این نکات به شما کمک می کند نسبت به نامزد یا همسرتان شناخت بهتری پیدا کنید.
آشنایی با راز ورمز های همسر داری موفق
آقایان محترم بدانید که یک زن هرگز از ابراز عشق های مرد زندگیش خسته نخواهد شد. به زبان آوردن دوستت دارم موجب می شود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند. پس این فن مهم در همسرداری را فراموش نکنید:در گفتن دوستت دارم خسیس نباشید.
فراموش نکنید زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم می کند یا یادداشت های عاشقانه برایش می گذارد، به آن زن اجازه می دهد تا بداند تا چه اندازه منحصر به فرد است. خانم ها حس منحصر به فردی را دوست دارند و اگر این حس را به آنها بدهید حتما مورد محبت همسرتان قرار می گیرید.
اینگونه شما در مسیر همسرهای موفق گام بر می دارید.
تفاوت ها را جدی بگیرید
یک زن هرگز مشکلاتش را دسته بندی نمی کند، در صورتی که زمانی که غمگین و ناراحت باشد، تمامی مشکلاتش از کوچک و بزرگ به دلش هجوم می آورند. یعنی ممکن است سر مسئله کوچکی بحث تان شود و همسرتان واکنش شدیدتری نشان دهد، پس جا نخورید. اجازه دهید خودش را تخلیه کند.
حتما بعد این واکنش تند از بار ناراحتیش کاسته می شود.
مردان و زنان در برابر فشارهای عصبی واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند. برای مثال هنگام بروز مشکل زن ها نیازمندند که همسرشان بیشتر از قبل در کنارشان باشند.
در صورتی که مرد چنین مواقعی به تنهایی احتیاج دارد. در چنین مواقعی بیشتر در کنارش باشید، تماس تلفنی و پیامکی را بیشتر کنید و به او اطمینان دهید که در کنارش هستید.
نگو غر نزن
مردها همیشه باید بدانند که هرگاه زنی رنج و عصبانیت خود را بیرون بریزد و آشکار نماید، احساس آسایش و آرامش بیشتری می کند.
پس گاهی اگر شروع به غر زدن، بهانه گرفتن و بحث کردن کرد اجازه دهید خودش را تخلیه کند، حتما حالش بهتر می شود. یک زن هنگامی سکوت می کند که دردهای نهفته در دلش بسیار عمیق است یا اینکه به مرد مقابلش آنقدر اعتماد ندارد که حرف دلش را با او بگوید.
پس اگر همسرتان مدتی است ساکت تر شده است، بدانید حتما مسئله ای وجود دارد.
نیازهایش را دریاب
بسیاری از زنان به این علت که نمی خواهند کسی ایشان را نیازمند بداند، نیازهایشان را انکار می کنند یا مطرح نمی کنند.
به گونه ای که باعث ناراحتی همسرتان نشود یا اینکه نیازمند بودنش به رخ کشیده شود، نیازهای همسرتان را بر طرف کنید. این مطلب یکی از فوت و فن های ظریف همسرداری است که باعث می شود عشقش به شما چندین برابر شود.
به او امنیت بده
زنان به شدت نیاز دارند که احساس امنیت کنند. برای اینکه احساس امنیت کنند باید احساسات شما را بدانند. پس احساسات خود را بیان کنید. تشکر کنید.
وقت تان را با آنها بگذرانید. زن هایی که احساس امنیت نمی کنند، نمی توانند شاد باشند و باعث آرامش همسرشان بشوند. هیچ گاه این فنون اساسی همسرداری را نادیده نگیرید.