|
|
کدخبر: ۱۵۰۲۹۸

با جمعه سال آمد و با جمعه می رود / با این حساب آمدنت هم بعید نیست / هربار دوره میکنم این سالنامه را / جز حسرت ظهور تو در سررسید نیست

عیدی رسیده است که در آن امید نیست

صدها بهار هم برسد، بی تو عید نیست

تکراری و شبیه به هم، چون گذشته ها

امسال هم اگر تو نیایی جدید نیست

با جمعه سال آمد و با جمعه می رود

با این حساب آمدنت هم بعید نیست

هربار دوره میکنم این سالنامه را

جز حسرت ظهور تو در سررسید نیست

مارا ببخش اگر دلمان در سیاهی است

یا چشممان ز اشک فراقت سپید نیست

یک روز می رسد که تو از راه می رسی

آن روز قبر مادر تو ناپدید نیست

در خانه ای که مجلس ختم رسول بود

او را زدند… آه… که گفته شهید نیست


شاعر: محمد بیابانی

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار