|
|
کدخبر: ۱۶۱۲۸۹

منوچهر والی‎زاده؛

قیطریه آن‎موقع چیزی شبیه بیابان بود. پدرم زمین را فروخت و با پولش یک دوچرخه هم برای من خرید.

گروه فرهنگی مشرق- کافی است کمی حرف بزند تا یکباره پرتاب شوید به عالم کارتون و فیلم و رادیو و تلویزیون. از لوک خوش‎شانس بگیر تا تام هنکسِ فارست‎گامپ و از برنامه محله ما، تا سریال امپراتور دریا. با منوچهر والی‎زاده گپ زده‎ام که بیش از نیم قرن است با صدای گرم و جوانش در بسیاری از خاطرات سینمایی و تلویزیونی و رادیویی ما حضوری بهیادماندنی دارد.

اسم‎تان را چه‎کسی انتخاب کرد؟
معمولا پدر و مادر اسم بچه‎‎ها را انتخاب می‎کنند دیگر!
بچه‎ چندم خانواده بودید؟
بچه دوم. اولی پرویز بود، دومی منم که منوچهرم، اسم سومی را هم فکر می‎کنم براساس اسم اولی گذاشتند پروین!
نام خانوادگی‎تان در کجا ریشه دارد؟ احیانا اجدادتان والیِ جایی نبوده‎اند؟
تهِ شناسنامه‎ام یک توضیح دارد، که نوشته «والازاده» بوده و بعد تبدیل شده به «والی‎زاده».
شغل؟
گوینده فیلم.
سن؟
به امید خدا رفتم توی ۷۴ سال!
شغل پدر؟
انباردار شرکت تلفن بود. آن زمان به مخابرات می‎گفتند «شرکت تلفن ملی ایران».
همه مشاغلی که تا امروز تجربه کرده‎اید؟
من از دوره مدرسه به تئاتر علاقه‎مند بودم و بعد هم وارد تئاتر حرفه‎ای شدم. از ۱۷سالگی هم وارد حرفه گویندگی شدم. البته بعد از دیپلم دو سه سال کارمند دفتری شرکت تلفن بودم، اما کار هنری‎ام که جدی‎تر شد، استعفا دادم و دیگر تماموقت به دوبله پرداختم.
اولین کسی که شما را به تئاتر برد کی بود؟
برادرم پرویز کار تئاتر می‎کرد و مرا هم همراه خودش برد. بعد هم به خانه جوانان رفتم و تئاتر آماتور کار ‎کردم.
یک تنبیه در دوران مدرسه که هیچ‎وقت از یادتان نرفت؟
دبستانی که بودم، یک روز داشتم والیبال بازی می‎کردم و دیر آمدم سر کلاس. ناظم و معلم ادبیاتمان مرحوم نیرزاده نوری بود. مرا که دید سیلی محکمی خواباند زیر گوشم. این سیلی هیچ‎وقت فراموشم نشد و باعثشد از همان ‎موقع تا همین الان که پیش شما هستم، آدم منظم و منضبطی باشم. هم در زندگی و هم در شغلم.
شغل مورد علاقه‎تان در کودکی؟
تئاتر. فقط تئاتر. ما خانه‎مان در لاله‎زار بود و درست وسط تئاتر بزرگ شدیم!
اسباب‎بازی مورد علاقه‎تان در کودکی؟
خاک! آن‎موقع‎‎ها که اسباب‎بازی نداشتیم. خاک بازی می‎کردیم. از تپه خاکی می‎رفتیم بالا و پایین می‎آمدیم و کیف می‎کردیم!
اولین تجربه دوچرخه‎سواری؟
پدرم که بازنشست شد، به هرکدام از قدیمی‎‎های شرکت تلفن دو هزارمتر زمین در قیطریه دادند. قیطریه آن‎موقع چیزی شبیه بیابان بود. پدرم زمین را فروخت و با پولش یک دوچرخه هم برای من خرید. من آن زمان کلاس هفتم بودم و با دوچرخه به مدرسه می‎رفتم. از خانه‎مان، خیابان لاله‎زار تا ورزشگاه امجدیه رکاب می‎زدم تا والیبال بازی کنم و با دوچرخه این‎ور آن‎ور می‎رفتم. دوچرخه را خیلی دوست داشتم.
اولین فیلمی که در سینما دیدید؟
ما یک‎سره در سینما‎های لاله‎زار بودیم. برای همین درست یادم نیست اولینش کدام بود. شاید «تارزان و پسرش» بود.
اولین کسی که بهتان گفت صدایتان خوب است؟
لابد مادرم!
از بین حرفه‎ای‎‎ها چطور؟ کی بود که تشخیص داد صدایتان برای گویندگی مناسب است؟
آقای منصور متین یکی از هنرپیشه‎‎های تئاتر.
به‎نظرتان صدایتان چه رنگی است؟
به‎نظرم صدایم یک صدای کاملا معمولی است. فکر نمی‎کنم رنگ خاصی هم داشته باشد!
صدای دوبله شما همین صدای خودتان است یا صداسازی هم می‎کنید؟
سعی می‎کنم در دوبله صداسازی نکنم. حس هنرپیشه‎‎ها را می‎گیرم و به صدایم می‎دهم و بعد به خود کاراکتر پس می‎دهم. ته صدای هیچ‎کس عوض نمی‎شود. حتی آن‎ها که تقلید صدا می‎کنند، اگر دقت کنید ته صدایشان با صدایی که ادایش را درمی‎آورند فرق دارد.
صدای طبیعی مورد علاقه‎تان؟
صدای قناری.
به صدای کدام دوبلور یا گوینده علاقه‎مندید؟
مرحوم عطاالله کاملی. یادم هست یک آنونسی گفته بود برای فیلم «شعله‎‎های سوزان آمستردام». این صدا روی من خیلی تاثیر گذاشت و اصلا همین صدا بود که مرا به دوبله ترغیب کرد.
خودتان هم وقتی صدای خودتان را می‎شنوید از صدایتان خوشتان می‎آید؟
زیاد نه!
هیچ‎وقت تلاش نکرده‎اید خواننده شوید؟
نه، هیچ‎وقت دوست نداشتم. صدایی که خدا به من داده صدای خوانندگی نیست. صدای گویندگی است.
فکر می‎کنید اگر آرتیست نمی‎شدید چه کاره می‎شدید؟
به شغل دیگری نمی‎توانم فکر ‎کنم. حتما دوباره همین شغل را انتخاب می‎کردم.
نظرتان درباره دوبلور‎های جوانی که این روز‎ها صدایشان را خیلی می‎شنویم؟
در کار دوبله همه صدایی به درد می‎خورد. اما دوبله یک تکنیک است که فراگیری‎اش باید از دوره نوجوانی شروع شود. جوان‎‎هایی که امروز در کار آمده‎اند خیلی‎هایشان خوبند. اما پشتکاری را که ما داشتیم ندارند. خیلی‎هایشان از همان اول به این فکر‎ می‎کنند که چقدر در ماه می‎توانند دربیاورند!
پس به‎نظرتان جوانان پولکی شده‎اند؟
بله، البته شاید تقصیری هم نداشته باشند، زمانه عوض شده. یکبار با همکلاسی قدیمی‎ام، همایون بهزادی، فوتبالیست پیشکسوت پرسپولیس حرف می‎زدم. می‎گفت ما برای پول بازی نمی‎کردیم. ما حتی پول هم به باشگاه می‎دادیم تا برویم فوتبال بازی کنیم. ما هم در دوبله و تئاتر و… همین بودیم. اینقدر علاقه‎مند بودیم که به پول فکر نمی‎کردیم. البته بعد‎ها که دوبله حرفه‎ام شد، طبیعتا برایم پول هم مهم شد.
در حرفه‎ شما خوب پول می‎دهند؟
نه، ولی حرفه‎ جذابی داریم. تعداد متقاضی در آن زیاد است. همه دوست دارند دوبلور شوند. ولی خب همه‎شان اینکاره نیستند. با تقلید صدا و گفتن یک خط و دو خط کسی دوبلور نمی‎شود. طبیعتا جا هم برای همه نیست. باید پشتکار داشته باشند تا بتوانند بمانند. دوبله ایران به صدای جدید نیازمند است، اما صدای جدید کم پیدا می‎شود؛ کسی مثل آقای یاکیده، که وقتی ظهور کرد، همه دهان‎‎ها باز ماند. البته وضع دوبله اینقدر خراب است که او هم در دوبله نماند و رفت سراغ کار‎های هنری دیگر. نه، دوبله درآمد خوبی ندارد.
برای دوبلور شدن چه خصوصیاتی لازم است؟
صدای خوب و بیان خوب. صدا را خداوند داده و برای بیان باید آموزش ببینند.
اولین جمله‎ای که در دوبله گفتید؟
یادم نیست. ولی یادم هست در استودیوی شاهینفیلم، برای یک فیلم، یک خط حرف زدم!
در چندمین فیلم رسیدید به نقش اول؟
در فیلم سوم. آن زمان ۱۸-۱۷ ساله بودم و بی‎دغدغه و مستعد برای کار.
چه زود به نقش اول رسیدید!
بله، آن زمان جمعیت کم بود و کسی که کمی استعداد داشت فضای بیشتری برای شکوفایی داشت. الان جوان‎‎های مستعد و تحصیلکرده زیادند، ولی زمینه کار نیست.
دوبله فیلم رئال سخت‎تر است یا فیلم انیمیشن؟
فیلم انیمیشن چون مخاطبانش بچه‎‎ها هستند کار خیلی سختیاست. تیپ‎سازی در آن زیاد است برای همین دقت بیشتری می‎خواهد. در ضمن باید بیان مشخص و شفاف باشد تا همه بفهمند.
شده حین دوبله خنده‎تان بگیرد؟
خیلی اتفاق افتاده که تپق زدیم و اینقدر خندیدیم که اصلا کار تعطیل شده!
شده حین دوبله از فیلم گریه‎تان بگیرد؟
بله، نقش‎‎هایی که خیلی حسی بوده و ماجرا‎هایی برایشان اتفاق می‎افتاده که هماهنگی با زندگی خودم داشته، مثلا مریضی و مرگ پدر. حس آمده و منتقل شده به پرسوناژ و کار را خوب کرده است.
تا حالا وقتی ناراحت بودید، جای یک شخصیت خوشحال حرف زده‎اید؟
من در اتاق ضبط بودم که خبر فوت پدرم را بهم دادند. کار را تمام کردم و بعد رفتم چون شغلم این است. چارلی چاپلین در فیلم «روشنایی‎‎های شهر» روی صحنه دارد بازی می‎کند و خبر مرگ برایش می‎آوردند، ولی او تا آخرین لحظه بازی می‎کند.
شیرین‎ترین خاطره از موقعی که شما را به صدایتان شناخته‎اند؟
سر سریال «امپراتور دریا» تکیه‎ کلام شخصیتی که دوبله‎اش می‎کردم «بانوی من» بود. یکبار توی فروشگاه بودم، خانواده‎ای جلوی من را گرفتند. گفتند می‎شود از شما یک خواهش کنیم؟ شما فقط دو دفعه بگویید «بانوی من». من به یکی‎یکیشان، یک «بانوی من» گفتم!
تا به حال شده شما را به اسم هنرپیشه‎ای تشویق کنند؟
وقتی «سریال فرار از زندان» را حرف می‎زدم، نقش اولش «مایکل اسکارفی» را می‎گفتم. چند جا مرا دعوت کرده بودند. در یکی از مراسم‎‎ها دعوتم کردند بیایم روی سن. من رفتم بالا، دیدم همه دسته جمعی بلند شدند و دست می‎زنند و می‎گویند: «مایکل… مایکل». من هم میکروفون را گرفتم گفتم: «من منوچهر والی‎زاده‎ام!»
دوبله کدام شخصیت خیلی از شما کار برد؟
دهان گشاد جیم‎ کری را به فارسی پر کردن خیلی کار سختیاست. فیلم «گرینج» چیز وحشتناکی بود. جیم کری صدتا صدا از خودش درمی‎آورد و من باید هر صد تا صدا را می‎گفتم.
موقعیت دوبله ایران در مقابل دوبله کشور‎های صاحب دوبله چیست؟
من همیشه می‎گویم مال ما اول است چون آن‎‎ها با دستگاه صدا را تغییر می‎دهند و دوبلور ما هر کار می‎کند، خودش می‎کند. خودش را با تصویر تطبیق می‎دهد.
حتی خودش صدا را با تصویر سینک می‎کند؟
زمان ما مدیر دوبلاژ، تا دوبلور با لب هنرپیشه پیش نمی‎رفت امکان نداشت صدا را ضبط کند. مدیر دوبلاژ خودش کلمات فارسی را طوری درست می‎کرد که اگر هنرپیشه می‎گفت «? What is this»
یک جمله می‎گذاشت که با «و» شروع می‎شد. حتی استادم، علی کسمایی، جای فعل‎‎ها را عوض می‎کرد، کلمات را این‎ور آن‎ور می‎کرد که حرف با باز شدن دهان هنرپیشه شروع شود و با بسته شدن دهانش تمام شود. برای همین است که می‎گویم ما در دوبله بی‎نظیریم.
رقابت بین دوبله و زیرنویس بالاخره به کجا رسید؟
یک مدت آمدند زیرنویس بکنند، دیدند نمی‎شود، مردم فیلم را ببینند یا زیرنویس را بخوانند؟ زیرنویس مال کر و لال‎هاست! زیرنویس شکست می‎خورد و تحریم می‎شود. دوبله یک مقوله جداست که ریزه‎کاری‎‎های قشنگی هم دارد.
آخرینبار از چی عصبانی شدید؟
از دست پسرم که کلی از تلفن خانه به موبایل زنگ زده بود و پول تلفن خانه آنقدر زیاد شده بود که تلفن را قطع کرده بودند!
آخرین خبر خوبی که شنیدید؟
خبر قبولی دانشگاهِ پسرم. آرزو داشتم دانشگاه رفتن پسرم را ببینم.
اهل شعر هم هستید؟ ‎با کدام شاعر بیشتر مأنوسید؟
گاهی اوقات به شاهنامه رجوع می‎کنم و گاهی اوقات هم اشعار مولانا را می‎خوانم. البته اول دو بیت اولش را می‎خوانم. اگر دیدم از آن شعر‎های سختش نیست، بقیه‎اش را هم می‎خوانم!
آخرین موسیقی خوبی که گوش کردید؟
آلبوم اخیر همایون شجریان.
خواننده مورد علاقه‎تان؟
محمد اصفهانی طنین صدایش بی‎نظیر است.
دردناک‎ترین تجربه درد؟
مرگ برادرم.
ترسناک‎ترین تجربه ترس؟
بیشتر برمی‎گردد به رانندگی. معمولا از ترس تصادف سعی می‎کنم درست رانندگی کنم!
خجالت‎بارترین تجربه شرم؟
تپق‎‎هایی که گاهی سر پخش زنده می‎زنم!
بزرگ‎ترین عیبی که دارید؟
دل‎نازکم. زود دلخور می‎شوم.
عیبی که در شما نیست اما معمولا به آن متصف می‎شوید؟
می‎گویند بداخلاقی. ولی فکر می‎کنم نیستم.
سه شیء که همیشه همراه شماست؟
کلید در خانه، گوشی تلفن همراه و گوشی‎ هدستی که با آن گویندگی می‎کنم.
اگر بدانید ۲۴ ساعت بیشتر زنده نیستید در این ۲۴ ساعت چه می‎کنید؟
من همیشه سایه مرگ را در کنار خودم می‎بینم. به هر حال یک روز این اتفاق خواهد افتاد. برای همین اصلا بهش فکر نمی‎کنم.
دوست دارید چند سال عمر کنید؟
هرچی خدا بخواهد. همیشه سعی کرده‎ام شاکر باشم. صبح که از خانه بیرون می‎آیم می‎گویم خدایا شکرت که امروز هم دارم می‎روم سر کار و برای آرامشی که در زندگی دارم خدا را شکر می‎کنم.
کوتاه، درباره لاله‎زار؟
تولد
امیرآباد؟
۴۶ سال اجاره‎نشینی!
میکروفون؟
باهاش زندگی می‎کنم.
شاهنامه؟
کلاس بیان و گویندگی.
باند صدا؟
عشق و حساسیت توأمان.
سرماخوردگی؟
بلای جان گوینده! سرما که بخورم باید بنشینم توی خانه.
نان مورد علاقه؟
همه‎ نان‎‎ها را می‎خورم، ولی خب بربری بهتر است!
غذای مورد علاقه؟
همه غذایی می‎خورم. اما خورشت فسنجان!
بوی مورد علاقه؟
بوی گل.
اگر بخواهید‎ ساز یاد بگیرید چه ‎سازی یاد می‎گیرید؟
خیلی دوست داشتم سنتور یاد بگیرم. نشد.
شیر، چای یا قهوه؟
شیر. امکان ندارد شب بدون اینکه شیر بخورم بخوابم.
کوه، دریا یا کویر؟
هرکدام در جای خودش زیباست.
حس یا تکنیک؟
در گویندگی اول باید تکنیک باشد و بعد حس. اما در کل به‎نظرم حس مهم‎تر است.
علی کسمایی؟
استاد بدون قید و شرطم.
استقلال یا پرسپولیس؟
پرسپولیسی‎ام!
برخوردتان با آدم حراف؟
برخورد خوبی نخواهم داشت!
آدم متملق؟
دوست ندارم اصلا برخورد داشته باشم!
آدمی که در برخورد اول شما را تو خطاب می‎کند؟
بستگی به شخصیتش دارد. کلی نمی‎شود گفت.
اگر پاک‎کن جادویی داشتید کدام بخش زندگی‎تان را پاک می‎کردید؟
اتفاقات تلخ را. مرگ عزیزان البته چیزی نیست که هیچ‎وقت از یاد آدم برود، ولی چیز‎های تلخ را پاک می‎کردم.
اگر چراغ جادو در اختیار شما بود چه آرزویی می‎کردید؟
سلامتی همه کسانی که می‎شناسم.
وقتی به پشت سرتان نگاه می‎کنید، چی می‎بینید؟
پشتکار و البته علاقه.
زیباترین نقطه ایران؟
شمال ایران.
بهترین خیابان تهران؟
سعدی جنوبی و لاله‎زار.
به جز تهران چه شهری را برای زندگی ترجیح می‎دهید؟
گرگان
منوچهر والی‎زاده در یک عبارت؟
صادق
اگر بخواهید با پشتوانه ۷۰ سال زندگی و ۵۰ سال کار، به خواننده جوان این گفت‎وگو توصیه‎ای کنید؟
عشق به زندگی و جدی گرفتن تحصیل. توصیه ام همین است.


منوچهر والی زاده
دوبلور، گوینده رادیو و تلویزیون، بازیگر
متولد ۱۳۱۹ تهران

بازی در تئاتر، از ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۸
بازی در فیلم و سریال، از ۱۳۴۱ تاکنون
گویندگی رادیو، از ۱۳۷۶ تاکنون
دوبله فیلم، از ۱۳۳۷ تاکنون

از او شنیده‎ایم:
صدای عارفی؛ در فیلم دیده‎بان ساخته ابراهیم حاتمی‎کیا
صدای رابرت واگنر؛ در فیلم‎‎های گوشه‎گیران آلتونا، آسمانخراش جهنمی و گرگ‎‎های جوان
صدای تام کروز؛ در فیلم‎‎های متولد چهارم جولای، بالاتر از خطر، مرد بارانی، ماگنولیا، آخرین سامورایی و جانبی
صدای ویل اسمیت؛ در فیلم‎‎های دشمن مردم، مردان سیاهپوش و در جستجوی خوشبختی
صدای جان تراولتا؛ در فیلم‎‎های پالپ فیکشن و پایگاه اصلی
صدای رابرت دنیرو؛ در فیلم‎‎های پدرخوانده ۲ و شکارچی گوزن
صدای استیو مک‎کوئین؛ در فیلم‎‎های تام هورن و وقتی خون می‎جوشد
صدای تونی کورتیس؛ در فیلم‎‎های آخرین قارون و جانی بوستون
صدای استیون بالدوین؛ در فیلم‎ مظنونین همیشگی و سریال تولد شوم
صدای روی شایدر؛ در فیلم دونده ماراتن
صدای تام هنکس؛ در فیلم‎‎های مسیر سبز، نجات سرباز رایان و فارست گامپ
صدای جانی دپ؛ در فیلم دنی براسکو
صدای کرک داگلاس؛ در فیلم آخرین قطار گان‎هیل
صدای ادی مورفی؛ در فیلم بورلی هیلز
صدای‎ شان بین؛ در فیلم ارباب حلقه‎ها
صدای گری اولدمن؛ در فیلم هری پاتر و محفل ققنوس
صدای گری اولدمن؛ در فیلم هری پاتر و محفل ققنوس
صدای جی جین‎هی؛ بازیگر نقش امپراتور در سریال افسانه دونگیی و بازیگر نقش افسر مین‎جانگو در سریال جواهری در قصر

منبع: پنجره

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار