|
|
کدخبر: ۱۶۶۷۷۶

وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به مناسبت هفته کارگر از یک شعبه تامین اجتماعی و کارخانه پارس خودرو بازدید و از نزدیک با مردم و کارگران گفتگو کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گزارش داد: علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی از اداره کل غرب تهران بزرگ(شعبه ۱۷ تامین اجتماعی)، درمانگاه آزادی و همچنین کارخانه پارس خودرو به صورت سرزده بازدید کرد.

این بازدیدها در حالی انجام شد که ربیعی ابتدا تصمیم داشت به دیدار کارگران پارس خودرو برود، جایی که خود نیز در روزگاران نه چندان دور در آن کارگری کرده و طعم لحظه های دشوار کار را چشیده بود.

اما ربیعی کمی بعد از حرکت از وزارتخانه مسیر را تغییر داد و تصمیم گرفت قبل از سرزدن به کارگران، در فضایی بی واسطه و رو در رو درد و دل های چندین و چند ساله مردمی را بشنود که از راه های دور و نزدیک به درمانگاه آزادی(تامین اجتماعی) و اداره کل تامین اجتماعی غرب تهران آمده بودند که گزارش مشروح این دیدارها را با هم می خوانیم.

کیلومتر ۲ جاده کرج، مقابل شهرک اکباتان اداره کل غرب تهران بزرگ شعبه ۱۷، در یک صبح بهاری، لحظه به لحظه شلوغ تر می شد. پیرزنی عصا به دست نفس نفس زنان با پوشه هایی زیربغل به شعبه نزدیک شد.

در گوشه ای دورتر پیرمردی زیر تاج شکوفه های نارنجی و سپید کوچه به عبثاز پنجره به بیرون نگاه می کرد، انگار آن روز صبح همه یک جورهایی چشم به راه کسی بودند که بیاید تا برایش از غصه هایشان بگویند و اوضاع رو به راه تر شود، شاید از ارتعاش همان احساس بود که وزیر ناگهان تصمیم گرفت تغییر مسیر بدهد.

وقتی ربیعی به شعبه رسید خیلی ها او را شناختند و آنها هم که نمی شناختند از آنها که می شناختند پرسیدند و به محض اینکه فهمیدند وزیر به دیدنشان آمده است لحظه به لحظه بر انبوه جمعیت اضافه می شد. طولی نکشید که حلقه جمعیت دور ربیعی تا شعاعی طولانی قد کشید.

قرار شد هر کس مشکلی دارد بیاید و حرف بزند. پیرمردی رنگ پریده که از راه دورآمده بود می کوشید حرف بزند و از نبود شعبه، درمانگاه و بانک در نزدیکی های محل زندگی اش گلایه کرد. مردی میانسال با لرزش تقریبا نامحسوس لب ها می خواست در شعبه، گیشه بازنشسته ها از جوان ها جدا شود.

دیگری آهی کشید و گویی می خواست همه دل شوره هایش را یکجا بگوید و از دشواری نوبت گرفتن در بیمارستان میلاد به وزیر گفت. زنی خانه دار از بالا بودن حق بیمه زنان خانه دار که ۷۵ هزار و ۵۰۰ تومان است غمگین بود و می گفت این رقم برایش زیاد است.

وزیر که بیشتر شنونده درد و دل های مردم بود کمتر سخن می گفت و بیشتر می شنید اما در جواب به جمله های آخر برایشان از نظام ارجاع در تامین اجتماعی توضیح داد و اینکه اگر روند وقت گرفتن از طریق این نظام انجام شود در این زمینه مشکلات کمتری پیش می آید.

او توضیح داد که ۸۰ درصد از تخت های بیمارستان میلاد را بیمه شدگان تامین اجتماعی مورد استفاده قرار داده اند اما تقاضای رفتن به این بیمارستان هم خیلی زیاد است. در صورتی که الان بیمارستان فیاض بخش هم دارای امکانات خوبی شده و عملیات اجرایی احداثبخش جدیدی از بیمارستان آغاز شده و تا ۲۰ درصد هم پیشرفت داشته، همینطور تلاش می کنیم با برنامه ریزی دقیق، نظام ارجاع به درستی انجام شود و افراد کمتر به مشکل برخورند.

در آن انبوه جمعیت، بودند افرادی هم که این بازدید را بی نتیجه می دانستند و با لحنی مطمئن از دور و نزدیک می گفتند، ما جوابی نمی گیریم اما ربیعی به سخنان آنان هم گوش داد و با لبخندی آرام گفت: جواب می گیرید، مطمئن باشید. من امروز آمده ام رنج های شما را ببینم که برایشان چاره ای بیندیشیم.

در لحظه های انتهایی بازدید دو مرد بازنشسته که در باغچه نیم دایره محوطه شعبه آرام نشسته بودند، ناگهان مردی را در کنار خود دیدند که با آنها دست داد و گفت: من ربیعی هستم، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی؛ پدر جان اگر مشکلی دارید بگویید امروز آمده ام که حرف های شما را بشنوم.

پیرمردان رنگ پریده کوشیدند حرفی بزنند. از فرط ذوق و هیجان هم لبخند می زدند و هم سکوت می کردند. صداها باز هم درهم می شد و یکی پس از دیگری فرود می آمد و وزیر با لبخندی بر لب پاسخ آنها را می داد.

مردی دیگر به عنوان آخرین نفری که در این درد و دل شرکت می کرد، از دشواری های یافتن شغل برای فرزند معلولش به ربیعی گفت و اینکه آماده است تعاونی ای برای اشتغال افراد عقب مانده ذهنی و جسمی ایجاد کند.

وزیر هم از این ایده استقبال کرد و گفت: امسال در سازمان بهزیستی منابع مالی برای این کار در نظر گرفته شده و خود من هم این موضوع را دنبال می کنم و باید به این نوع شغل ها به عنوان شغل های اجتماعی نگاه کنیم نه شغلی که جنبه اقتصادی دارد.

اتومبیل وزیر از شعبه ۱۷ تامین اجتماعی تهران بزرگ دورشد، رفت و در مقابل کارخانه پارس خودرو توقف کرد. فضای آبی کارخانه خودرو سازی بدون شک ربیعی را به سال های ۲۰ سالگی اش می برد.

در کُنج دیوارهای سیمانی خاموش گویی لحظه ای زمان متوقف شد و این خاطرات بودند که برای کارگری قدیمی که حالا خود وزیر کار شده بود، فریاد می کشیدند. ربیعی از خودرو پیاده شد و در چهره اش حسی بدون تعریف پدید آمد، حسی که فقط باید بعد از ۴۰ سال به محل کار سابقت برگردی تا بدانی دقیقا چه تعریفی دارد.

در ادامه ربیعی را به سالن رنگ بردند؛ جایی که در آن کارگری کرده بود و می گفت که فرقش با آن روزها از زمین است تا آسمان. بدنه خودروها گویی روی ریل قطار حرکت می کردند و می رفتند تا خود را به دست کارگران آماده کار بسپارند. جایی که چهل سال پیش جای سختی بوده برای کارکردن، سقفی نداشته و کمتر کسی در آن دوام می آورده.

ربیعی در نگاه تک تک کارگران چهره دوستان قدیمی اش را می دید. دوستانی که شاید خیلی هایشان دیگر نبودند… اما لحظه باشکوه لحظه ای بود که پرونده قرمزرنگ سابقه کار ربیعی را برایش آوردند. عکس پرونده و حالای ربیعی را که با هم مقایسه می کردی تاب خوردن لحظه ها را در چهره اش به خوبی می فهمیدی.

عکسی که بعید بود ربیعی خودش هم داشته باشد! پرونده را که دید بغض گلویش را گرفت و بی اختیار اشک در چشمانش حلقه بست. لحظه ای سکوت کرد و گوشه چشم های خیسش را به نگاه های مهربان کارگران انداخت و گفت بفرمایید من در خدمتم.

دایره کارگران دور ربیعی این بار گسترده تر از انبوه جمعیت در تامین اجتماعی بود. یکی گفت: مسکن مهم ترین دل شوره ماست و ربیعی به او جواب داد: به عنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای حق مسکن کارگری در دولت پیگیری می کنم که مسکن سازی هایی انجام شده در بخش کارگری هم مورد توجه قرار بگیرد.

از هیئت مدیره تامین اجتماعی هم خواستم که در منابع بودجه ای سازمان، کمک به ساخت مسکن کارگری گنجانده شود و امیدوارم بتوانیم با تفاهم نامه ای که با بانک مسکن امضاء می کنیم در حد توانمان در این موضوع کمک کنیم.

کارگری دیگر از تعلق نگرفتن سختی کار در سالن رنگ گفت و جواب وزیر این بود که برای پیگیری این موضوع بازرس می فرستم. کارگران یکی پس از دیگری از مشکلات ریز و درشت خود می گفتند و وزیر برای هر یک راهکاری پیش روی آنان می گذاشت.

وزیر از سالن رنگ دور شد، کارگران با او عکس یادگاری دسته جمعی گرفتند، ربیعی دور که می شد از پشت شیشه اتومبیلی که با بچه های خبرنگار سوار آن بود هنوز به در و دیوارهای کارخانه نگاه می کرد. هنوز صدای کارگران در گوشش می پیچید و آیا او داشت به حل مشکلات آنها می اندیشید؟

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار