|
|
کدخبر: ۱۶۸۲۹۱

این روز ها مصادف است با اوایل ماه رجب. این ماه از ماه های مبارک است و به قول خودمان بازار گرم است و وقت کسب است. ما در هر محله ای بازاری داریم. این ماه هم بازار رحمت خدا و موسم عبادت است.

به گزارش مشرق،روز پنجشنبه، یازدهم اردیبهشت مصادف است با یکم رجب. ضمن تبریک به مناسبت یکم ماه رجب که ولادت امام محمد باقر است، متن سخنرانی امام موسی صدر را در آستانۀ ماه رجب تقدیم می کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.
والحمد لله رب العالمین والصلاه والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله الطیبین الطاهرین.

این روز ها مصادف است با اوایل ماه رجب. این ماه از ماه های مبارک است و به قول خودمان بازار گرم است و وقت کسب است. ما در هر محله ای بازاری داریم. این ماه هم بازار رحمت خدا و موسم عبادت است.

روز سه شنبه، طبق معلومات بنده تا الآن و طبق محاسبات شرعی، اولین روز ماه رجب بود. کسی از برادران هلال ماه را شب دوشنبه، یعنی یکشنبه شب دیده؟ کسی موفق به رؤیت هلال شده؟ در صورتی که نتوانیم هلال را رؤیت کنیم، همان طور که می دانید، بر اساس دستورهای شرعی، باید ماه قبلی را سی روز حساب کنیم و، بنابراین، روز سه شنبه اول ماه است.

اما در فضیلت و عظمت این ماه سخن بسیار است. از قدیم این ماه موسم عمره به شمار می رفته. همان طور که می دانید، عمره از زمان حضرت ابراهیم ع که پایه گذار حج بود و نام آن را مناسک گذاشت و مردم را به سوی حج دعوت کرد، وجود داشت. حج در دو موسم صورت می گیرد؛ یکی برای حج و عمره و دیگری برای عمره. همان طور که می دانید و مشرف شده اید و یا إن شاء الله مشرّف خواهید شد، موسم حج اول ماه ذی الحجه است.

از آنجایی که موسم حج موسم بسیار باعظمتی بود، مردم از سراسر جزیرة العرب در آن شرکت می کردند، ولی در آن زمان جنگ ها و نزاع های قبیله ای امنیت و آرامش را از عربستان سلب کرده بود، لذا قبایل توافق کردند که سه ماه در سال را حرام اعلام کنند: ذی الحجه که ایام حج بود، یک ماه قبل از آن و یک ماه بعد از آن. بدین ترتیب، سه ماهِ ذی القعده، یعنی ماهی که در آن به احترام حُجاج و زوار خانه خدا از جنگ و خون ریزی دست می کشیدند و ذی الحجه، که ایام برگزاری مراسم حج بود و محرم الحرام که وقت بازگشتن حجاج به وطن هایشان بود، حرام اعلام شد. حرمت ماه رجب را هم که موسم عمره بود، نگه داشتند و آن را نیز حرام اعلام کردند. در این چهار ماه جنگ و خون ریزی را ممنوع کردند. اسلام هم این روش را پسندید و تعداد ماه ها را نزد خداوند دوازده و چهار ماه از آن ها را حرام اعلام کرد.

ماه رجب پیش از اسلام و از زمان حضرت ابراهیمع فصل عبادت بود و اسلام هم بر احترام و توجه به آن تأکید کرد، به ویژه اینکه در این ماه، مناسبات دینی بسیاری وجود دارد. سیزدهم رجب مصادف است با ولادت امیرمؤمنان ع. شکی نیست که ولادت امام ع با توجه به جایگاه آن حضرت و اهمیت او در حمایت از اسلام و پیامبرص، اهمیت و عظمت بسزایی نزد خداوند دارد.

مناسبت دوم اینکه در بیست و هفتم ماه رجب، بنابر آنچه در این مناطق مشهور است، مناسبت إسرا و معراج است. «إسرا» یعنی سیر دادن. همان طور که می دانید، طبق تصریح قرآن خداوند پیامبرص را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالأقصی برد. معراج هم یعنی عروج کردن به آسمان. کدام آسمان؟ البته، منظور این افق و آسمانی نیست که بالای سر خود می بینیم؛ بلکه منظور مقام بلند و جایگاه رفیع است.

شکی نیست که سیر پیامبرص از مکه تا قدس و از قدس به جاهای دیگری که برای ما معلوم نیست، سیر جسمی بود و هدف از آن این بود که خداوند آیات خود را به او نشان دهد. معراج هم اثر بسیاری در زندگی پیامبر و در گسترش معرفت او داشت، برای اینکه در این شب چیزهایی از آیات خدا دید که از پیش ندیده بود. اگر توانستیم، إن شاء الله بعداً در این باره از جنبه علمی و عقیدتی بحثخواهیم کرد.

مناسبت سومی که برای ما اهمیت دارد، ۲۷ رجب است، یعنی مبعثنبی اکرمص. ما معتقدیم که اولین روزی که پیامبرص به پیامبری برگزیده شد، ۲۷ رجب بود. در خصوص جزئیات این مناسبت، در آینده باید بحثی بکنیم.

این مناسبات(اسرا و معراج و مبعث) بسیار باعظمت هستند و باید آن ها را دائماً و، به ویژه، در این روز ها زنده نگه داریم؛ روزهایی که در آن ها احساس درد و اندوه و کوتاهی می کنیم، چرا که إسرا از مسجدالحرام تا مسجدالأقصی بوده، ولی امروز مسجد الأقصی در چه وضعیتی است؟ تبدیل شده به مرکز فساد و فحشا و انحراف و خراب کاری و توطئه. این ها همه باید ما را به حرکت و جنب و جوش وادار کند و عزممان را در زدودن این لکه ننگ از زندگی خود و از زندگی این نسل جزم کند. این شهر مقدس از صد ها سال پیش در دست گذشتگان ما بوده؛ همان هایی که ما آنان را عقب مانده و بی سواد و بی چیز می دانیم. آنان زندگی سخت و دشواری داشتند، ولی توانستند قدس را حفظ کنند و آن را امروز به دست ما و نسل ما برسانند. امروز مسئولیت این کار بر عهده ماست و از خداوند می خواهیم که ما را موفق بدارد تا وظیفه خودمان را در این زمینه انجام دهیم.

به مناسبت مبعثحتماً جشن بزرگی برپا خواهیم کرد، بلکه با یاری خدا بتوانیم این روز را احیا و از برکات فراوان آن استفاده کنیم.

مناسبت دیگری که در این ماه پیش رو داریم، پانزدهم رجب است که روز زیارتی امام حسین(ع) است. از جمله مهم ترین روزهای زیارتی امام حسین(ع) یکی اول رجب است و دیگری پانزدهم آن.

نمی خواهم به سادگی از این مناسبت رد شوم. زیارت امام حسین(ع) با پانزدهم رجب چه تناسبی دارد و چرا این روز، روز مخصوص زیارتی آن حضرت قرار داده شده است؟

آنچه از این تقارن به ذهن بنده می آید و شاید هم درست باشد، این است که اگر روزهای زیارتی امام حسین(ع) را بررسی کنیم، می بینیم که روز عرفه هم از روزهای زیارتی آن حضرت است و زیارت در آن روز ثواب فراوانی دارد. می دانیم که روز عرفه روزی است که حج با آن شروع می شود، یعنی بعد از اتمام عمره حاجی ها به عرفات می روند و حج با آن شروع می شود. حاجی لباس احرام می پوشد و آماده حج می شود، ولی اولین کاری که باید انجام دهد، حتی قبل از نماز، این است که از ظهر تا غروب در عرفات بماند. این اولین عمل و اولین منسک از مناسک حج است. در این روز، زیارت امام حسین(ع) استحباب دارد و تأکید ویژه ای بر آن شده است. چه تناسبی بین این دو وجود دارد؟

در ایام حج، یعنی در ماه ذی الحجه که مناسک حج شروع می شود، زیارت امام حسین(ع) مستحب است. در ایام مناسک عمره که از اول رجب شروع می شود و در نیمه رجب به اوج خود می رسد، باز زیارت امام حسین(ع) مستحب است. این مسئله سرّ و علتی دارد و باید آن را پیدا کنیم و بفهمیم.

علت آن ارتباط عمیقی است که بین امام حسین(ع) و حج وجود دارد. این ارتباط از چند لحاظ مورد توجه است:
اولاً، می دانید که امام حسین(ع) از ماه شعبان تا هفتم ذی الحجه و هشتم آن، که یوم الترویه است، در مکه بود و در یوم الترویه که هشتم ذی الحجه است و همه حاجی ها در مکه جمع می شوند، از مکه خارج شد. چرا؟ علت آن معلوم است. اولاً خود حضرت فرمود که یزید گروه مسلحی را به مکه فرستاده بود. این ها شمشیرهای خود را زیر لباس احرامشان مخفی کرده بودند و مأموریت قتل یا ترور حضرت را در حرم شریف بر عهده داشتند. ولی امامع از ریخته شدن خونش در حرم شریف، هر چند مسبب آن یزید باشد، ابا داشت و نمی خواست حرمت کعبه با کشته شدنش در آنجا شکسته شود. او که می توانست با خارج شدن از مکه از بروز این مشکل(ریخته شدن خون در کعبه) در میان مسلمانان جلوگیری کند و چنین کرد و از مسجدالحرام خارج شد تا هتک حرمت کعبه در آینده سنت نشود و روش حاکمان و ظالمان نگردد. وقتی پسر دختر پیامبرص در کعبه کشته می شود، افراد عادی دیگر جای خود دارند.

البته، اشخاص دیگری بودند که در مسجدالحرام کشته شدند، مثل عبدالله بن زبیر، ولی بین مقام امام حسین(ع) و شخصیت عبدالله بن زبیر تفاوت بسیاری بود، به ویژه اینکه اهداف و روش اعتراض و شیوه مبارزه هر یک با دیگری متفاوت بود. امام حسین(ع) اولاً، پسر دختر رسول خداص بود و ثانیاً، امام و راهنمای امت و نیز راوی احادیثرسول خدا بود. بنابراین، سعی کرد از هتک حرمت کعبه جلوگیری کند. کشته شدن عبدالله بن زبیر در مسجدالحرام هر چند بی حرمتی به آن بود، ولی تبدیل به روش و سنت نمی شد. هیچ کس به سبب کشته شدن عبدالله بن زبیر، آدم کشی در مسجدالحرام را سنت نمی کرد. اما امام حسین(ع) برای حفظ مقام و احترام کعبه از آن خارج شد.

ثانیاً، همان طور که می دانیم، امام حسین(ع) با انقلاب و اعتراض و شهادت خود، اسلام را حفظ کرد. اسلامِ اموی که آنان می خواستند، اسلام نبود، بلکه وسیله ای بود برای حکومت بر مردم، و الّا میان یزید که به اسم اسلام و پیامبر حکومت می کرد و دیگر حاکمان ظالم فرقی وجود نداشت. امویان اهل نماز که نبودند، به طور دسته جمعی شراب خواری می کردند، خون بی گناهان را می ریختند و به نوامیس مردم دست درازی می کردند. آیا فرقی بین یزید و دیگر حاکمان کافر و غیر مسلمان می بینید؟

پس اسلامی که یزید به کمک آن به کرسی خلافت تکیه زد، اسلام صوری است؛ پوسته اسلام است؛ اسلامی است که یزید برای به قدرت رسیدن، بر آن سوار شد و از آن سوء استفاده کرد. این چه اسلامی است که از آن سوء استفاده می شود؟ مسلم است که این اسلامِ ظاهری است؛ اسلامی که مردم را از شهادت دروغ باز نمی دارد و از هتکِ نوامیس مردم و هتک حرمت خانه خدا و مباح کردن جان و مال و ناموس مردم مدینه به مدت سه روز و کشتار ده ها و صد ها تن از مردم به دست خلیفه جلوگیری نمی کند. این اسلام نیست. این تنها ظاهر اسلام است. اگر ما هم از اسلام دم بزنیم و عمل نکنیم، اسلام ما اسلام صوری است، فقط اسم اسلام است و اگر تعبیر درستی باشد، بتِ اسلام است.

اسلامی که یزید داشت، اسلام نبود و اگر حسین بن علیع در مقابل انحطاطی که بعد از پیامبرص شروع شد و تا زمان یزید ادامه داشت، سکوت می کرد، این انحطاط رفته رفته بیشتر می شد و دیگر اثری از آن باقی نمی ماند. حتی اسم اسلام هم از بین می رفت.

امام حسین(ع)، همان طور که بار ها و بار ها گفته ایم، با شهادت خود افکار عمومی مسلمانان را بیدار کرد و آنان را به حرکت درآورد و در قلب ها و رگ هایشان خونی تازه و سرشار از اخلاص و ایمان و عاطفه تزریق کرد. بدین ترتیب، بعد از شهادتش، انقلاب ها و قیام هایی شکل گرفت و مشکلاتی بر سر راه بنی امیه به وجود آمد تا بالاخره اساس حکومت آنان و اسلامشان به کلی برچیده شد.

امام حسین(ع) با شهادت خود اسلام را زنده کرد و به همین سبب است که پیامبرص می فرماید: «حسینٌ مِنّی وَأنا مِن حُسَین.» چرا می فرماید من از حسینم؟ برای اینکه اسلام از حسین است و در نتیجه شهادت او اسلام دوباره متولد شد. به همین سبب به امام حسین(ع) می گوییم: «ثار الله»، یعنی خدا خودش خون بهای حسین است. شهادت امامع اسلام را از خطر نابودی نجات داد و درخت رو به خشکی نهاده آن را آبیاری کرد.
در روایات آمده که کعبه قلب اسلام است: «لایزالُ هذا الدّینُ قائِماً ماقامَتِ الکَعبَة.»(تا کعبه باقی است، این دین هم باقی است.) کعبه قلب اسلام و نشانه اسلام است و اسلام تا وقتی باقی است که کعبه مورد احترام و محل طواف مسلمانان باشد. امام حسین(ع) با شهادت خود کعبه و اسلام را دوباره زنده کرد و این قلب را از ایستادن باز داشت و لبریز از خیرخواهی و خون و حرکت کرد.

پس بین امام حسین(ع) و حج رابطه ای هست. امام حج یزید را ترک کرد تا در کربلا با خونش حج کند. کسانی که قصد ترور امام را داشتند، در زیر لباس هایشان اسلحه حمل می کردند و در حین حرکت میان صفا و مروه و طواف کعبه، به دنبال فرصتی بودند تا امام را به قتل برسانند. امام این حج صوری و یزیدی را رها کرد تا حج حسینی به جای آورد. کشته شد تا حج حقیقی حفظ شود. پس رابطه ای بین کعبه و امام حسین(ع) وجود دارد. به همین سبب، هر زمانی که موسم حج و عمره است، ایام زیارتی امام حسین(ع) هم هست. برای اینکه او بود که این سنت و مناسک را حفظ کرد و حیات را دوباره به اسلام و کعبه بازگرداند.

این مناسبت، یعنی زیارت امام حسین(ع)، که گفتیم در اول و پانزدهم رجب مستحب است، به این سبب است که تأکید می کند اسلام صوری اسلام یزیدی است و اسلام واقعی اسلامی است که حج آن موجب وحدت مسلمانان و نمازش مانع از فحشا و منکر و روزه اش سپر آتش است، همان طور که در خطبه حضرت زهرا(س) خوانده ایم. اسلامی که حسین(ع) جلودار آن است، اسلام حقیقی است. یزید به دنبال اسلام واقعی نیست، بلکه اسلام ظاهری را می خواهد تا بر مردم حکومت کند. اسلام هرگز با ذلت و حقارت و تسلیم در برابر مشکلات و ناامیدی از پیروزی و احساس ضعف در مقابل دشمن، جمع نمی شود، هرچند این دشمن یزید و بزرگ تر از یزید باشد.

اسلام واقعی اسلام حسین است و، به همین سبب، زیارت با معرفت امام حسین(ع) برای حسینی ها بالا تر از هزاران حجی است که یزیدی ها به جا می آورند. این معنای آن است که می گویند زیارت امام حسین(ع) بالا تر از حج و عرفه است، و الّا همه عزت و شرف او از اسلام است و امکان ندارد بالا تر از حج و اسلام باشد، زیرا همه عظمت او از اسلام و از حج است. بله، هزاران حج صوری با زیارت امام حسین(ع) برابری نمی کند، چون حج واقعی و اسلام حقیقی به دست او سیراب شد و رشد کرد و حیات خود را دوباره پیدا کرد.

ماه رجب ماه مبارک و زمان این اعمال است و شکی نیست که زنده نگه داشتن این ماه، بازگشتی است به سوی خدا. باید در این ایام توجه و آگاهی داشته باشیم و از آن برای زندگی ظاهری و یزیدیمان درس بگیریم. این شعار ها و، همچنین، روزه گرفتن در این ماه، ما را برای درک واقعی این معانی آماده می کند و از این ماه موسمی عظیم و مناسبتی برای بازگشت به سوی خداوند می سازد.

در حدیثشریفی آمده که در روز قیامت ندا می دهند: «أین الرجبیون؟» یعنی کجایند کسانی که ماه رجب را محترم شمردند و روز هایش را روزه گرفتند و مناسبت های آن را همراه با درک و شعور برپا کردند و از آن برای زندگی سعادتمندانه و اسلامی و پاک و عزتمندانه و حسین گونه توشه کافی برگرفتند؟ اعمال بسیاری در این ماه وارد شده است که امیدواریم توفیق انجام دادن آن ها را پیدا کنیم.

برادران من، این گرفتاری و بحرانی که در این ماه های مبارک، گریبان ما را گرفته، نتیجه کنار گذاشتن اسلام در عرصه های مختلف زندگی است، یعنی اسلام در هیچ یک از شئون زندگیمان وارد نشده است. این طور نیست که فقط احکام اسلامی به طور کلی در جوامع ما فراموش شده، این طور نیست که فقط امر به معروف و نهی از منکر دچار تغییر و تحریف شده است، بلکه شعایر دینی هم کم کم از بین می روند و فراموش می شوند. روز جمعه تبدیل شده به روز یکشنبه و آن را آن طور که باید گرامی نمی داریم. ما می توانیم روز جمعه را مثل اهالی خوب این شهر با تعطیل کردن و بستن بازار زنده کنیم. این آیین بزرگی است که باید آن را حفظ کنیم، حداقل چیزهایی را که از این شعایر باقی مانده است، باید در این ماه های قمری زنده کنیم.

باید کم کم به فرزندانمان یاد بدهیم که چه وقت ماه رجب است و چه وقت ماه شعبان. چه بسا این را هم ندانند. باید این شعایر را که درون خود معانی بلندی دارند، زنده کنیم. یعنی امروز قرآن کریم، فقط این ورق و جلد نیست، بلکه درون این ورق و جلد، معانی بلندی هست و اگر از این قرآن نگه داری کنیم، امید هست که در مسیر آن قرار بگیریم. ماه رجب و شعبان هم دقیقاً همین طور است. باید در مورد این دو ماه و مناسبت های آن دو به فرزندانمان تعلیم بدهیم. خیلی از آن ها دوازده امام را نمی شناسند و اسامی پیامبران را نمی دانند و با این جور مسائل بیگانه اند.

من وقتی با شما صحبت می کنم، مخاطبان من مؤمن هستند و فرزندانتان هم إن شاء الله با اسامی ائمه و اصول و فروع دین آشنا هستند. حتی بعضی از شما با شعایر دینی هم آشنایید؛ روز جمعه را با پوشیدن لباس پاکیزه زنده نگه می دارید و آن را عید می گیرید و شادی می کنید؛ در نماز جماعت حاضر می شوید و در این مناسبت ها حضور چشم گیر دارید.

در ماه رجب باید فرزندانمان این چیز ها را از رفتار و اخلاق و تهذیب و نماز و روزه ما یاد بگیرند. شکی نیست که کسی که این ماه را زنده نگه می دارد، در واقع، شعایر خدا را بزرگ می شمارد و بزرگ داشتن شعایر خدا از نشانه های تقوای واقعی است.

از خداوند می خواهیم که ما را بر بزرگ داشتن این ماه مبارک، که طبق برخی از احادیثشریف، ماه امیرمؤمنانع است، موفق بدارد. به هر حال، ماه مبارکی است و همان طور که گفتم، در آن روز ها و مناسبت های بسیاری هست. احیا کردن این ماه و روزه و دعا از بهترین اعمال است. یکی از بهترین اعمال، این دعایی است که شنیده اید و بعد از نماز خوانده می شود. این دعا از بهترین ادعیه و از پرمعناترینِ آن هاست. دوباره این دعا را با توجه بخوانیم:

«أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ. بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ. یا مَن أرجوهُ لِکُلِّ خَیرٍ؛ وَآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ کُلِّ شَرٍّ؛ یا مَن یعطِی الکَثیرَ بِالقَلیلِ؛ یا مَن یعطی مَن سَألَهُ؛ یا مَن یعطی مَن لَم یسألهُ؛ وَمَن لَم یعرِفهُ تَحَنُّناً مِنهُ وَرَحمَةً؛ أعطِنی بِمَسألَتی إیاکَ جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا وَجَمیعَ خَیرِ الآخِرَة. وَاصرِف عَنّی بِمَسألَتی إیاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا وَشَرِّ الآخِرَةِ. فَإنَّهُ غَیرُ مَنقوصٍ ما أعطَیتَ. وَزِدنی مِن فَضلِکَ یا کَریمُ یا ذَالجَلالِ وَالإکرامِ یا ذَالنَّعماءِ وَالجودِ یا ذَالمَنِّ وَالطَّولِ حَرِّم شَیبَتی عَلی النّارِ.»

(به خدا پناه می برم از شر شیطان رانده شده. به نام خدای بخشاینده مهربان. ای کسی که در هر امر خیری به تو امید دارم؛ و در امان هستم از هر نوع شر و بدی ناشی از خشم و غضب او؛ ای آنکه در مقابل اعمال اندک و ناچیز ما پاداش بسیار عطا می کنی؛ ای کسی که به هر نیازمند و محتاجی عطا می کنی؛ ای که عطا می کنی به کسی که تو را نمی خواند و از تو چیزی نمی خواهد و تو را نمی شناسد که صاحب عطوفت و رحمت هستی؛ عطا کن به من در مقابل خواهش و خواسته ام همه خیر دنیا و همه خیر آخرت را. و دور کن از من بنا بر خواسته و خواهشم جمیع شر و بدی دنیا و شر و بدی آخرت را. زیرا هر چقدر عطا کنی،(از خزانه فضل و کرامت) کاسته نمی شود. و بیفزا بر من از فضل و بخشش، ای صاحب نعمت ها و جود و بخشش، ای کسی که بر ما منت می گذاری و ای بلندمرتبه سخاوتمند، آتش جهنم را بر موی سفید من حرام گردان.)

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار