چرا دریاچه ارومیه دیگر به حالت قبل برنمیگردد؟ تحلیل توقف احیا در ۱۴۰۰
اگرچه امکان احیای دریاچه ارومیه وجود دارد اما احیا شدن به معنای بازگشت شرایط ایدهآل دریاچه در سال ۱۳۷۴ که ۳۲ میلیارد مترمکعب آب داشت، نیست.

حال دریاچه ارومیه خوب نیست؛ نیمه شمالی آن عملاً خشک شده و تنها لایهای نازک از آب در بخشهایی محدود باقی مانده است. بر اساس برآورد مسئولان، این مقدار اندک نیز ظرف چند روز آینده بهطور کامل ناپدید خواهد شد. در نیمه جنوبی دریاچه نیز که هنوز 600 تا 700 کیلومتر مربع آب با عمق 15 تا 20 سانتیمتر وجود دارد، پیشبینی میشود تا پایان تابستان به سرنوشت شمال دچار شود و خشکی کامل رقم بخورد.
این وضعیت، نتیجه روندی است که دستکم 30 سال است ادامه دارد؛ روندی که با هزاران میلیارد تومان هزینه، اجرای دهها پروژه و ارائه وعدههای متعدد برای احیای بزرگترین دریاچه داخلی ایران همراه بوده، اما در عمل، نتیجه ملموسی به همراه نداشته است.
به گفته لاهیجانزاده معاون محیط زیست دریایی و تالابهای سازمان حفاظت محیط زیست، تراز آب دریاچه در 11 مردادماه 1404 به 1269.74 متر رسیده، وسعت آن به 581 کیلومتر مربع کاهش یافته و حجم آب به حدود نیم میلیارد مترمکعب محدود شده است؛ رقمی که نسبت به سال گذشته، کاهش چشمگیر و بیسابقهای را نشان میدهد. او هشدار داد که با ادامه روند فعلی، خشکی کامل تا پایان تابستان قطعی است و در پاییز نیز به دلیل نبود آورده آبی، شرایط تغییر نخواهد کرد.
هرچند مسئولان همچنان از امید به احیای این پهنه آبی سخن میگویند و حتی برای تأمین اعتبارات ویژه تلاش میکنند، اما واقعیت میدانی و ارقام رسمی، حکایت از کاهش شدید شانس احیا دارد. شاید اکنون زمان آن رسیده باشد که در کنار حفظ امید، بهطور جدی برای تبعات اجتنابناپذیر خشکی کامل، از مهاجرتهای اقلیمی تا طوفانهای نمکی برنامهریزی شود؛ چرا که اگر این سناریو محقق شود، آسیبهای آن نهتنها برای منطقه بلکه برای کل کشور سنگین و ماندگار خواهد بود.
در رابطه با این موضوع، تسنیم گفتوگویی با علی حاجیمرادی؛ پژوهشگر و کارشناس منابع آب و محیط زیست داشته است.
دریاچه ارومیه در این همه سال و با صرف بودجههای داخلی و بینالمللی، 27 پروژه برای احیای آن تعریف شده بود که باید بهطور همزمان اجرا میشد، اما چنین نشد. حالا به نقطهای رسیدهایم که بخش شمالی دریاچه 100 درصد خشک شده و درباره بخش جنوبی هم گفته میشود تا پایان تابستان، در خوشبینانهترین حالت، تنها یک تا دو درصد آب خواهد داشت. با توجه به اینکه پروفسور کردوانی هم چندین سال قبل و حتی قبل از اینکه اوضاع اینقدر بحرانی شود گفته بود دیگر نمیتوان دریاچه را با کیفیت سابق حفظ کرد، آیا نظر شما هم همین است؟
بحثهایی که اکنون دوباره دریاچه ارومیه با توجه به حساسیتهایی موجود مطرح میشود، دقیقاً در سال 1392 نیز به همین شکل بیان شده بود. آن زمان هم موضوع بر سر امکان یا عدم امکان احیای دریاچه ارومیه با وسعت و حجم ایدهآل مطرح بود. گروهی کاملاً معتقد بودند به هیچ عنوان، با توجه به ویژگیهای محیطی دریاچه، امکان احیای آن وجود ندارد. برای جمعبندی این نظرات، در سال 92 یک کارگروه تخصصی تشکیل شد تا اجماع نظرات صورت گیرد و بر اساس آن کار ادامه یابد.
حدود 12 سال پیش، در شرایطی مشابه الان، ما 750 کارشناس داخلی و خارجی را طی 6 ماه در دانشگاه صنعتی شریف گرد هم آوردیم. این کارشناسان طیفی از نظرات را بیان کردند؛ از کسانی که معتقد بودند کف دریاچه سوراخ است و هر میزان آب هم وارد شود، ذخیره نمیشود، تا کسانی که میگفتند کف دریاچه بهشدت نمکی و مسطح شده و دیگر عمقگیری امکانپذیر نیست. در میان این افراد، 50 متخصص خارجی نیز حضور داشتند که روی دریاچههای مشابه در جهان کار کرده بودند.
جمعبندی این نشستها، نهایتاً به این نقطه رسید که از نظر شرایط طبیعی محیط، صد درصد امکان احیا وجود دارد. شرایط دریاچه ارومیه در زمان اتخاد این تصمیم جمعی تفاوت فراوانی با الان نداشت و تنها سطح آب حدود 40 سانتیمتر بالاتر از امروز بود و هنوز به خشکی کامل نرسیده بود. بنابراین آن جمعبندی، فقط مخصوص همان سال نبود و امروز هم اعتبار دارد.
اما نکته دوم این است که باید میان امکانپذیری طبیعی و امکانپذیری عملی تفاوت قائل شویم. از نظر طبیعی، بله، احیا ممکن است، ولی از نظر توانمندیهای ما ــیعنی منابع مالی، تجهیزات و پروژههای منسجم و... هنوز نیاز به کار بسیار داریم. این یعنی باید بودجههای بیشتری اختصاص یابد و طرحهای دقیقتر و هماهنگتری برای شرایط فعلی دریاچه تعریف شود تا این امکان بالقوه به بالفعل تبدیل شود.
منظور از احیا رسیدن به شرایط ایدهآلی است که دریاچه در دهه 70 شمسی داشته است؟
در سال 1374، وسعت دریاچه به 5700 کیلومتر مربع و تراز آب به 1278 متر از سطح دریا رسید و حدود 32 میلیارد متر مکعب آب در آن ذخیره بود اما در سال 92 منابع آب تجدیدپذیر کاهش یافته بود و بخش زیادی از همین منابع محدود هم در دو دهه گذشته صرف توسعه اراضی کشاورزی شده بود. بنابراین دیگر نمیتوانستیم دریاچهای با 32 میلیارد متر مکعب آب داشته باشیم. در نتیجه، تصمیم گرفتیم یک وضعیت «بینابینی» تعریف کنیم؛ یعنی هم دریاچهای احیاشده داشته باشیم و هم تبعات خشکشدن محیط پیرامونی را تا حد امکان کاهش دهیم.
یکی از راهکارهای کلیدی، تعیین تراز اکولوژیک 1274 متر بود که 4 متر کمتر از حداکثر تاریخی بود، اما با منابع موجود، منطقی به نظر میرسید. این تراز معادل 4 هزار و 333 کیلومتر مربع و 14 میلیارد متر مکعب آب است.
مقایسه این اعداد نشان میدهد که پذیرفتیم حدود 1400 کیلومتر مربع از پهنه پارک ملی دریاچه ارومیه باید با اقداماتی غیر از رساندن آب احیا شود و راهکار این اقدام نیز تحت عنوان احیای اکولوژیک مطرح شد. بر اساس نقشهبندی که برای احیای اکولوژیک مطرح شده بود، عمده این مساحت در جنوب شرقی دریاچه قرار دارد و مقرر شد این طرح با اقداماتی مانند تثبیت گردوغبار، کاشت گونههای شورپسند، تثبیت بیولوژیک و ... در یک منطقه حفاظت شده محیط زیستی انجام شود.
در واقع تعیین تراز 1274 متر به معنای چشمپوشی از شرایط ایدهآل نبود، بلکه تصمیمی بود که با در نظر گرفتن تمام محدودیتهای منابع و مصارف اتخاذ شد.
اگر فرض کنیم اقداماتی که انجام شده، یعنی همان طرحها و پروژهها همگی منطقی و علمی بودهاند، پس به نظر میرسد مشکل اصلی در اجرا بوده که باعث شد به هدفی که مدنظر داشتیم، نرسیدهایم.
در مرحله اجرا، مسئله اصلی عدم تطابق منابع اعتباری با نیازهای مالی بود. به عنوان مثال طبق برنامهریزی، قرار بود کل عملیات ساماندهی لایروبی رودخانهها ظرف دو سال به پایان برسد، اما این کار هشت سال طول کشید. همچنین برنامهریزی شده بود که در مدت سه سال، کل عملیات انسداد انهار و سردهنهسازی رودخانهها برای جلوگیری از برداشتهای سنتی به نتیجه برسد، ولی این پروژه هفت سال زمان برد. این طولانی شدن بیش از حد اجرای پروژهها نسبت به زمانبندی پیشبینیشده، مهمترین دلیل عقبماندگی از برنامهها بود.
نکته دیگر اینکه مجموعه اقدامات پیشبینیشده، ماهیتی زنجیرهای و بههمپیوسته داشت. به عنوان نمونه، اگر قرار بود در یک محدوده 800 هکتاری پروژه کاهش مصرف آب کشاورزی اجرا شود، این کار باید در قالب 8 یا 9 اقدام بهصورت سلسلهوار از احداث سردهنه و نصب دریچههای اندازهگیری تا هوشمندسازی چاههای مجاز، انسداد چاههای غیرمجاز، توسعه سامانههای نوین آبیاری، توزیع بذرهای نوین هیبرید در میان کشاورزان، ارتقای بهرهوری باغها و اقدامات آموزشی و فرهنگی به طور کامل انجام میشد.
این زنجیره باید بهطور کامل و در همان بازه زمانی پیشبینیشده تکمیل میشد تا کاهش 40 درصدی مصرف آب در بخش کشاورزی محقق شود و نباید ناگهان دچار وقفه میشدند، اما متأسفانه در سال 1400 این روند متوقف شد. در حالی که 80 تا 90 درصد مسیر برای دستیابی به هدف کاهش مصرف آب طی شده بود، با توقف کار، گام نهایی برداشته نشد و در نتیجه، هیچیک از اهداف نهایی محقق نشدند. این وقفه موجب شد همه اقدامات پیشین نیز به نتیجه مطلوب نرسند.
با این حال، بسیاری از زیرساختها و پیشنیازها اکنون مهیاست و فقط کافی است ادامه همان زنجیره اقدامات از سر گرفته شود. بهطور مشخص، اگر از سال زراعی 1404 ـ 1405 که تا چند روز دیگر آغاز میشود، توزیع بذرهای نوین گندم در میان کشاورزان انجام شود، یا به جای کشت بهاره چغندر قند، کشت چغندر قند در پاییز جایگزین شود ، این اقدامات ــکه هیچگاه مشمول گذر زمان نمیشوند، میتوانند در همان سال زراعی، اثر خود را در افزایش ورودی آب به دریاچه ارومیه به وضوح نشان دهند.
شما گفتید که در سال 92 سناریوهای مختلفی را در نظر گرفتید، آیا این سناریو هم مطرح بود که اگر همه این اقدامات به نتیجه نرسد و واقعاً به آن روز برسیم که دریاچه خشک شود، برای تبعات آن چه میتوان کرد؟
تبعات خشک شدن دریاچه ارومیه، حتی در بدبینانهترین شرایط، مورد مطالعه قرار گرفته بود. این بررسیها شامل آثار احتمالی بر سلامت و محیطزیست و گستره آن میشد. دانشگاه علوم پزشکی تبریز بهطور مشخص مأمور شد این مطالعات را انجام دهد و نتایج تحقیقات نشان داد که تبعات خشک شدن دریاچه را میتوان بهصورت کمی برآورد کرد.
برای پیشگیری از این وضعیت، در میان راهکارهای پیشنهادی، در درجه اول پیشبینی شده بود که به هر طریقی حداقل میزان مشخصی از آب در طول هر سال آبی در دریاچه باقی بماند؛ بهگونهای که تا پایان شهریورماه ـ که بیشترین میزان تبخیر از سطح دریاچه اتفاق میافتد، منابع آبی بتوانند این تبخیر را بهطور مستقیم جبران کنند. هدف این بود که در پایان شهریور، ارتفاعی از آب روی پیکره دریاچه باقی بماند تا حتی در بدترین حالت، دریاچه کاملاً خشک نشود. این حداقلِ لازم و ضروری بود که باید رعایت میشد.
اما در سناریوی خشک شدن کامل دریاچه، سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری مأموریت یافت تا «کمربند تثبیت» کانونهای تولید گرد و غبار در نقاط اصلی حوضه دریاچه را بهطور کامل اجرا و نگهداری کند. برای این نقاط، اقدامات پوشش گیاهی پیشگیرانه پیشبینی شده بود تا در صورت بروز شرایط بحرانی، از گسترش گرد و غبار جلوگیری شود. بخشی از این اقدامات در نواحی شرقی و غربی توسط سازمان منابع طبیعی انجام شد.
آخرین اطلاعاتی که دارم این است که این اقدامات بهصورت کامل پیگیری نشده است؛ یعنی هم از نظر توسعه وسعت و هم از نظر نگهداری و تداوم پوشش گیاهی، بهویژه آن بخشهایی که نیازمند آبیاری بودهاند تا سبزی و پوشش گیاهی پایدار بماند، کوتاهیهایی رخ داده است.