چرا "هالووین" در ایران یک زنگ خطر است؟
یک جامعهشناس گفت: تصاویری از برگزاری جشن "هالووین" در چند شهر ایران هشدار دهنده تغییرات فرهنگی - اجتماعی در آینده و بیشک تصویری است گویا از یک "بحران چند بعدی" که جامعه ما را در چنبره خود گرفته است.
یک جامعهشناس گفت: تصاویری از برگزاری جشن "هالووین" در چند شهر ایران هشدار دهنده تغییرات فرهنگی - اجتماعی در آینده و بیشک تصویری است گویا از یک "بحران چند بعدی" که جامعه ما را در چنبره خود گرفته است. این تنها یک مراسم تفریحی نیست، بلکه "زنجیرهای از گسستها" را نمایان میسازد: گسست از تاریخ، از هویت، و از واقعیتهای اجتماعی.
فاطمه کبیرنتاج در گفتگو با «ما» اظهار کرد: در لایهی نخست، این پدیده نشان از یک "قحطی هویتی" عمیق دارد. جوان امروز ایرانی در میدانی گیر کرده که از یک سو، سنتی خشک و بیروح به او تحمیل میشود و از سوی دیگر، مدرنیتهای سطحی و مصرفزده او را میفریبد. نتیجه این شده که به جای "هویتسازی"، به "هویتگریزی" روی آورده است. هالووین برای او پناهگاهی است در این بیپناهی؛ ماسکی است برای پنهان کردن چهرهی بیریشهای که در آیینهی فرهنگ جهانی میبیند. این آیین برای آنان نه یک انتخاب آگاهانه، که نوعی "مرفین فرهنگی" است برای فرار موقت از واقعیتهای تلخ جامعهای که در آن، امکان ابراز وجود محدود شده است.
این جامعهشناس افزود: اما این تنها روی سکه نیست. برگزاری هالووین در ایران، "شکاف طبقاتی" جامعهی ما را به گونهای تلخ به رخ میکشد. این مراسم برای طبقهی مرفه شهری، به ابزاری برای "نمایش تمایز" و "اثبات برتری" تبدیل شده است. در حالی که اکثریت جامعه با معیشت روزمره دست به گریبانند، این قشر با هزینههای گزاف، "توانایی مصرف" خود را به نمایش میگذارند. اینجا هالووین دیگر یک آیین فرهنگی نیست، بلکه "نماد پیروزی مصرفگرایی" بر همهی ارزشهای دیگر است.
وی در ادامه تصریح کرد: از طرفی با انقلاب دیجیتال، مرگ تدریجی خرد جمعی را شاهدیم. شبکههای اجتماعی به عنوان "سلاح کشتار جمعی هویت" عمل میکنند. الگوریتمها چنان ذهن این نسل را به غرب گره زدهاند که "ارزش" را در "شباهت به دیگران" میجویند. هر چه بیشتر شبیه "اینفلوئنسرهای غربی" شوند، بیشتر احساس "ارزشمند بودن" میکنند. این یک "خودشیفتگی بیمارگونه" است که به مرگ "خودِ جمعی" میانجامد. از سوی دیگر، این پدیده "شکست نظام آموزشی" ما را نیز فریاد میزند. مدارس و دانشگاههای ما نتوانستهاند "هویت ملی خلاق" پرورش دهند. نتیجه این شده که جوانان برای پر کردن این خلاء هویتی، به سمت نمادهای وارداتی هجوم میبرند. سیستم آموزشی ما به جای تولید "فکر"، به تولید "مقلد" مشغول است. نظامی که نتوانسته حس تعلق به تاریخ و فرهنگ این سرزمین را در نسل جدید زنده نگه دارد. وقتی مدرسه و دانشگاه از پاسخ به نیازهای هویتی جوانان عاجز میمانند، طبیعی است که آنان به سمت نمادهای وارداتی روی میآورند.
این جامعهشناس عنوان کرد: اما شاید عمیقترین زخم را باید در "گسست نسلی" جستوجو کرد. نسل قدیم، هر کنش جدید فرهنگی را به چشم "تهاجم" مینگرد و نسل جدید، هر سنتی را به عنوان "تحجر" طرد میکند. این گفتوگوی ناشده، این دیالوگ بریده، جامعهی ما را به سمت یک "فاجعهی هویتی" سوق میدهد.هر چه نسل قدیم بر سنتها پافشاری میکند، نسل جدید با شدت بیشتری به سمت نمادهای غربی میگریزد.
وی خاطرنشان کرد: در تحلیل نهایی، هالووین آیینهٔ تمامنمای شکستی تاریخی است: شکست سیستمهای آموزشی و فرهنگی در پرورش "خودِ جمعی" خلاق و ارائهٔ یک "مدرنیتهٔ بومی". نتیجه آن شده که جوان، برای پر کردن خلاء هویتی خود، به دامان سطحیترین و مصرفیترین نمادهای فرهنگ جهانی پناه ببرد. این پدیده یک "هشدار جدی" است؛ هشداری که میگوید تا زمانی که گفت و گوی راستین بین نسلها و بازتعریف خلاقانهٔ هویت ایرانی در جهان معاصر جایگزین سرکوب و تقلید نشود، این بحران عمیقتر خواهد شد. در پایان باید پرسید: راه برونرفت کجاست؟ شاید پاسخ در "بازتعریف مدرنیته ایرانی" باشد؛ مدرنیتهای که نه تقلید کورکورانه از غرب است و نه بازگشت نوستالژیک به گذشته. مدرنیتهای که ریشه در خاک این سرزمین داشته باشد و شاخههایش به سوی آینده برود. این یک "جنگ فرهنگی" است و ما در حال باختن آن هستیم. نه با سلاح که با سهلانگاری، با تقلید، با خودفریبی. تا وقتی "فرهنگ سازی" را به "فرهنگ داری" ترجیح میدهیم، نباید انتظار معجزه داشته باشیم.