|
|
کدخبر: ۱۲۵۲۸۱

حسین توسلی

احساسات ضدغربی در منطقه غرب آسیا و در میان نیروهای القاعده، به دلیل مبارزه با آمریکا در افغانستان و عراق، این نگرانی را در غرب تشدید کرده که اهداف بعدی حملات القاعده پس از جنگ سوریه، غرب است.

به گزارشامید،شکل گیری بحران سوریه، بار دیگر خطرات حضور سلفی ها در منطقه غرب آسیا را نشان داد. خطر افراط گرایی نیز از داخل سوریه فراتر رفته و در سطح منطقه و حتی سطح جهانی نیز مطرح شده است. حامیان تروریست ها، هیچ گاه تصور نمی کردند که حمایت هایشان چه تهدیداتی را برای آنها به وجود خواهد آورد. تصور غرب بر آن بود که با حمایت های خود از بحران سوریه، لیبرال ها و سکولارها جانشین بشار اسد خواهند شد.

اما با طولانی شدن بحران سوریه، نیروهای سلفی از مناطق مختلف جهان، همچون غرب آسیا، شمال آفریقا و حتی اروپا وارد سوریه شدند. غربی ها در ابتدا با هدف از بین رفتن حکومت سوریه در کوتاه ترین زمان، به حمایت از نیروهای مخالف بشار اسد پرداختند. تا اینکه کم کم با افزایش تعداد نیروهای سلفی و اقدامات وحشیانه آنها، افکار عمومی در سطح جهان تحت تاثیر این اقدامات قرار گرفت. جدا از این مسئله، به نظر می رسد نیروهای تکفیری و سلفی در سوریه، می توانند تهدیدی بالقوه علیه غرب و منافع کشورهای غربی باشند. که در ذیل به این تهدیدات اشاره می نماییم.

۱ - ابهام در روند دموکراتیزه کردن منطقه

یکی از سیاست های غرب در مناطق مختلف جهان، صدور اندیشه لیبرالیسم و تلاش جهت دموکراتیزه کردن حکومت هاست. این راهبرد غرب، مبتنی بر ماموریت جهانی است که آمریکا برای خود متصور است. تصور غرب بر آن است که از این طریق می تواند تهدیدات جهانی را خنثی کند و در گسترش صلح و امنیت جهانی پیشتاز باشد. اما در حقیقت هدف از گسترش اندیشه لیبرالیسم در جهان، تامین منافع غرب است.

غربی ها تلاش می کنند نوعی یکسان سازی حکومتی به وجود آورند، تا از طریق اشتراکات حکومتی، منافع شان بهتر تامین شود و دغدغه های امنیتی شان از بین رود. این مسئله در غرب آسیا اهمیت دو چندانی دارد؛ چرا که تمامی نگرانی های امنیتی غرب مربوط به این منطقه است.

اصولا اندیشه ها تندرو جهت بسط و گسترش تفکر خود در مناطق مختلف جهان تلاش بسیاری انجام می دهند و در این زمینه ضمن یارگیری، آموزش را سرلوحه کار خود قرار می دهند. این مسئله را می توان در گسترش تفکر القاعده مشاهده نمود.

البته نباید تصور شود که تلاش آمریکا برای ترویج دموکراسی در سراسر مناطق جهان، از جمله منطقه غرب آسیا، مربوط به چند سال اخیر است. در دهه ۷۰ میلادی و در زمان ریاست جمهوری کارتر، یکی از اهداف این دولت، کمک به هم پیمانان آمریکا جهت حرکت در مسیر دموکراسی بوده است. این مسئله در زمان محمدرضا پهلوی در سالهای ۵۵ به بعد، در قالب باز شدن فضای سیاسی کشور نمود یافت.

جدیدترین طرح و برنامه آمریکا در این زمینه، مربوط به طرح خاورمیانه بزرگ بود. باید در نظر داشت که گسترش لیبرالیسم، بدون ترویج فرهنگ لیبرالی به نتیجه نمی رسد. غرب در چند سال اخیر به این نتیجه رسیده است که در درجه اول باید فرهنگ مردم منطقه تغییر کند، و تبدیل به فرهنگ لیبرالی شود.

چرا که در صورت سرنگونی رژیم های پادشاهی منطقه(چه به وسیله انقلاب مردمی و یا فشارهای خارجی)، به دلیل فرهنگ اسلامی مردم منطقه، اسلام گرایان به قدرت می رسند. این مسئله را هم اینک در کشورهای بیدار شده منطقه، مانند مصر، لیبی و تونس مشاهده می کنیم. چنین موضوعی می تواند برای غرب تهدید محسوب شود. اما در صورت تغییر فرهنگ مردم منطقه از اسلامی به لیبرالی، با انقلاب در کشورهای عربی، سکولارها می توانند به قدرت برسند.

زیرا مردمی با فرهنگ لیبرالی، قطعا به دنبال اسلام سیاسی نیستند. بنابراین راهبرد غرب در منطقه تغییر کرده است. غرب دیگر تلاش نمی کند تا با تحمیل اصلاحات دموکراتیک به کشورهای عربی منطقه، دموکراسی را در این کشورها ترویج دهد. این کشورها حافظ منافع غرب در منطقه می باشند. فرهنگ مردم منطقه هنوز گرایشات اسلامی دارد؛ لذا حفظ رژیم های عربی برای غرب سودمند است.

راهبرد غرب در این زمینه، حفظ چنین دولت هایی است. البته با تاکید بر آنکه ارزش های غربی را در این کشورها گسترش دهد. آنها از طریق تحقیر فرهنگ بومی و اسلامی با استفاده از رسانه ها، درصدد ترویج این ارزش ها می باشند. در واقع نگاه غرب به رژیم های سلطنتی منطقه این است که این دولت ها در کوتاه مدت ثبات منطقه را حفظ کنند، اما در بلند مدت می توانند به تهدیدی برای غرب تبدیل شوند.

در حال حاضر این مسئله را می توان مشاهده نمود. عربستان در عین حال که متحد غرب است، از سلفی ها و افراطی ها حمایت می کند. این مسئله در آینده منجر به رویارویی آمریکا با این کشور می شود. قطعا آمریکا از نیروهای سلفی، به خصوص در سوریه، استفاده ابزاری نموده است.

اما در حال حاضر با این چالش روبرو شده است که با گسترش این اندیشه در منطقه و به وجود آمدن حکومت های افراطی، تهدیدی جدی بر سر راه گسترش اندیشه و فرهنگ لیبرالی در منطقه می باشند، و این موضوع می تواند در مقابل خواسته ها و منافع غرب قرار گیرد.

۲ - افزایش دغدغه های امنیتی غرب نسبت به منطقه

منطقه غرب آسیا همواره از جمله مهمترین مناطق جهان محسوب می شود. در دیدگاه بسیاری از نظریه پردازان سیاسی، ثبات و امنیت در این منطقه، امنیت جهانی را افزایش می دهد. با گذشت زمان نه تنها از اهمیت این منطقه کمتر نشده، بلکه بر آن افزوده نیز شده است.

غربی ها برای کاهش قدرت جمهوری اسلامی و اتحاد کشورهای عربی علیه جبهه مقاومت، بحران سوریه را جنگی میان شیعه و سنی می دانند و با رسانه های خود این مسئله را تبلیغ می کنند. در بحرین نیز اعتراضات مردم این کشور را، سناریو شیعیان برای کسب قدرت می دانند.

در این زمینه می توان به عوامل متعددی اشاره نمود که یکی از دلایل این موضوع را در مسئله نفت می توان یافت. اهمیت استراتژیک منطقه خاورمیانه، به دلیل افزایش وابستگی دنیا به نفت این منطقه، بیشتر خواهد شد. سهم منطقه خاورمیانه در تولید نفت، از ۳۰ درصد کنونی تا سال ۲۰۲۵ به بیش از ۴۰ درصد افزایش خواهد یافت.

ذخایر موجود نفت در خارج از خاورمیانه با سرعت در حال اتمام است و نرخ اکتشاف میدان هاى جدید در این مناطق به شدت کاهش یافته است. هنگامى که سطح نفت موجود در یک چاه نفتى به زیر نصف برسد، یعنى نصف کل ذخیره چاه برداشت شده باشد، هزینه استخراج نفت آن میدان با سرعت تصاعدى رو به افزایش مى گذارد.

طبق برآوردهاى موجود، اکثر میدان هاى خارج از خاورمیانه به زودى و خیلى بیشتر از میدان هاى نفتى خاورمیانه، به این نقطه خواهند رسید. به این ترتیب انتظار مى رود که در آینده وابستگى جهان به نفت خاورمیانه به شدت افزایش یابد. این امر اهمیت خاورمیانه را در معادلات سیاسى افزایش داده، آن را به اولویت سیاست خارجى جهان غرب، به ویژه ایالات متحده آمریکا، تبدیل نموده است.

بنابراین اولویت اساسی غرب در خصوص تضمین جریان نفت از منطقه به بازارهای جهان، تغییر پیدا نکرده‌ است. یکی دیگر از دلایل اهمیت این منطقه، مسئله اسلام است. مذهب اکثریت مردم این منطقه، اسلام است که ارزش های حاکم بر آن در تضاد با ارزش های غرب است.

ظهور گروه ها و فرقه های تندرو نیز بر اهمیت این منطقه افزوده است. این گروه ها می توانند امنیت جهانی را به مخاطره بیندازند. از جمله این گروهها، گروههای سلفی و وهابی هستند. غربی ها برای کاهش قدرت جمهوری اسلامی و اتحاد کشورهای عربی علیه جبهه مقاومت، بحران سوریه را جنگی میان شیعه و سنی می دانند و با رسانه های خود این مسئله را تبلیغ می کنند. در بحرین نیز اعتراضات مردم این کشور را، سناریو شیعیان برای کسب قدرت می دانند.

در عراق ظلم دولت شیعه را بر سنی ها تبلیغ می کنند. در حالی که تاریخ نشان داده مردمان این دو مذهب به صورت مسالمت آمیز با هم زندگی می کردند. در واقع غرب آتش جنگ شیعه و سنی را به وجود آورده است. این مسئله می تواند خشونت و کشتار را در منطقه افزایش دهد. با افزایش خشونت در منطقه، منافع غرب نیز مورد تهدید قرار می گیرد. آمریکا در اکثر کشورهای منطقه پایگاه نظامی دارد.

پایگاه نظامی آمریکا در کشورهای بحرین، امارات، عربستان، عراق، عمان، کویت، قطر، افغانستان و ترکیه می باشد. همچنین غربی ها در حوزه های مختلف از جمله نفت، گاز و صنعت در این کشورها سرمایه گذاری کرده اند. افزایش نا امنی می تواند پایگاه های نظامی آمریکا را به خطر بیندازد.

همچنین این مسئله تهدیدی برای سرمایه گذاری غرب در این منطقه محسوب می شود. با افزایش جنگ شیعه و سنی، دامنه این جنگ به کشورهای متحد غرب در منطقه نیز در برمی گیرد و این کشورها را از ثبات خارج می کند. همچنین این مسئله می تواند جریان انرژی را تحت تاثیر قرار دهد و صادرات نفت از این منطقه به سراسر جهان با مشکل روبرو شود. بنابراین بی ثباتی منطقه، دغدغه های امنیتی، اقتصادی و سیاسی غرب را افزایش می دهد.

یکی از سیاست های غرب در مناطق مختلف جهان، صدور اندیشه لیبرالیسم و تلاش جهت دموکراتیزه کردن حکومت هاست. این راهبرد غرب، مبتنی بر ماموریت جهانی است که آمریکا برای خود متصور است.

۳ - صدور تفکر تروریسم و سلفی به غرب

یکی از دلایل طولانی شدن بحران سوریه، ورود افراد از سایر ملیت ها به این کشور است. این افراد تحت تاثیر تبلیغات رسانه ای وارد سوریه می شوند. بر اساس گزارش سازمان آمار «پنتاپلیس امریکا»، حدود ۱۳۰ هزار مسلح غیر سوری از اتباع مختلف در کنار مخالفان مسلح، در حال جنگ با ارتش سوریه هستند. ۱سهم کشورهای غربی نیز در این نبرد قابل توجه است.

۶۰۰ تروریست از ۱۴ کشور اروپایی در سوریه حضور دارند. ۲ اکثر این افراد جذب گروه های القاعده(جبهه النصره) می شوند. بر این اساس دو مسئله اساسی ممکن است در آینده غرب را تهدید نماید: اول گسترش و آموزش اندیشه سلفی در اروپا، و دوم انجام عملیات های تروریستی در خاک اروپا و به دنبال آن شکننده شدن امنیت این کشورها.

اصولا اندیشه ها تندرو جهت بسط و گسترش تفکر خود در مناطق مختلف جهان تلاش بسیاری انجام می دهند و در این زمینه ضمن یارگیری، آموزش را سرلوحه کار خود قرار می دهند. این مسئله را می توان در گسترش تفکر القاعده مشاهده نمود. این تفکر برای گسترش، مدارسی را در پاکستان تاسیس نمود و این مدارس را تا قاره آفریقا نیز گسترش داد. به طوری که در حال حاضر این تفکر در قاره آفریقا بسط یافته است.

با توجه به جمعیت مسلمانان در اروپا و آمریکا، زمینه برای آموزش این افراد وجود دارد. اگر چه آمار مربوط به تعداد مسلمانان کشورهای اروپایی معمولا به صورت دقیق اعلام نمی شود، اما آمار نسبی نیز که در این زمینه وجود دارد، در حدود ۳۰ میلیون نفر تخمین زده شده است. ۳ این تعداد جمعیت ممکن است تحت تاثیر تفکرات وهابی قرار گیرند، که این موضوع می تواند به دغدغه اصلی اروپائیان تبدیل شود.

با توجه به ایدئولوژی وهابی و تکفیری، قابلیت به کارگیری تروریست پس از بازگشت به کشورهای خود نیز وجود دارد. این افراد می توانند تهدیدی واقعی علیه امنیت کشورهای اروپایی ایجاد کنند. این تهدیدات تنها شامل امنیت کشورهای اروپایی نمی شود، بلکه اقتصاد این کشورها را نیز می تواند تحت الشعاع قرار دهد.

احساسات ضد غربی در منطقه غرب آسیا و در میان نیروهای القاعده، به دلیل مبارزه با آمریکا در افغانستان و عراق، این نگرانی را در غرب تشدید نموده که اهداف بعدی حملات القاعده پس از جنگ سوریه، غرب می باشد. این نکته ضروری است که هدف کوتاه مدت نیروهای القاعده، تشکیل خلافت اسلامی است، و در مرحله بعد، حمله به منافع غرب و مبارزه با غرب است.

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار