|
|
کدخبر: ۱۵۶۵۳۴

شهرزاد عبدالمجید:

با او هنگام بازی در مجموعه تلویزیونی «عصر پاییزی» که هم اینک از تلویزیون در حال پخش است و رودررو شدیم و از کارهایش، سال های کودکی، نوجوانی و جوانی اش پرسیدیم که خواندنی است.

به گزارشافکارنیوز، شهرزاد عبدالمجید در دوره نوجوانی با حضور در نمایش های مدرسه ای آرام آرام با الفبای بازیگری آشنا شد و در سال آخر دبیرستان به عنوان بازیگر در مجموعه های تلویزیونی «هتل» و «در پناه تو» حضور یافت و بعد از گرفتن دیپلم به کلاس های زنده یاد حمید سمندریان رفت و از آن تاریخ تا امروز با حضور در ده ها مجموعه تلویزیونی، فیلم سینمایی و نمایش تئاتری این کار را ادامه داده است. با او هنگام بازی در مجموعه تلویزیونی «عصر پاییزی» که هم اینک از تلویزیون در حال پخش است و رودررو شدیم و از کارهایش، سال های کودکی، نوجوانی و جوانی اش پرسیدیم که خواندنی است.

شهرزاد عبدالمجید در یک نگاه

متولد: تهران، چهار راه لشکر
تحصیلات: دیپلم / مجرد

کارنامه هنری

تئاتر: تراژدی اسفندیار، دختر چوپان و…
سینما: ضیافت و…
تلویزیون: هتل، در پناه تو، فقط به خاطر تو، تب سرد، کمین، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، تهران پلاک ۱ و…
تله فیلم: دُم بافته، فراموشی، عروسک شکسته، مهمانخانه(آماده پخش) گنج نامه(آماده پخش) و…

نسرین مقانلو دوست دوره کودکی من است

از زمان شکل گرفتن فیلمنامه «عصر پاییزی» و پیش تولید آنکه از یک سال پیش شروع شد توسط جمال شیرمحمدی تهیه کننده مجموعه برای بازی در آن دعوت به کار شدم و از آنجا که هیچ وقت به کم و زیادی نقش فکر نکرده ام و بیشتر به کیفیت نقش اهمیت داده ام حضور در مجموعه «عصر پاییزی» را پذیرفتم و ایفاگر نقش زن جوان ۳۵ ساله و بیوه ای به نام روژین شدم که در ظاهر از ازدواج متنفر است، اما در باطن خیلی دلش می خواهد تا شوهر کند. من و بهنوش بختیاری در این مجموعه نقش شاگردان نسرین مقانلو را بازی می کنیم که کلاس آشپزی دارد و به امر اشتغال زایی زنان خانه دار کمک می کند.

در این مجموعه بیشترین بده بستان و تقابل را با نسرین مقانلو دارم و شاید یکی از دلایل حضورم در این کار هم رودررویی با او و بهنوش بختیاری بود. نسرین مقانلو از دوستان دوره کودکی من است و همیشه آرزو داشتم با او همبازی شوم. من و نسرین مقانلو، تا حالا در برابر دوربین رودررو نشده بودیم، اما در دوره کودکی، در یک مدرسه درس می خواندیم و بارها رودرروی هم قرار گرفته ایم.

من و مقانلو با همدیگر همکلاس نبودیم او دانش آموز کلاس چهارم دبستان بود و من دانش آموز کلاس سوم و در مدرسه ویژه، واقع در خیابان آمل درس می خواندیم. دوستی ما در رابطه با ورزش والیبال در مدرسه شکل گرفت و مدتی بعد از هم جدا شدیم و هر کدام دنبال زندگی خودمان رفتیم تا اینکه شاهد هنرنمایی او در مقام بازیگر شدم.

از طرف دیگر نسرین هم متوجه بازیگری من شد و به این ترتیب دوباره همدیگر را پیدا کردیم.

اشتغال خانگی زنان در «عصر پاییزی»

از آنجا که بخشی از سرمایه لازم برای تهیه مجموعه «عصر پاییزی» توسط وزارت کار و امور اجتماعی تامین شده، محور قصه اشتغال زایی برای زنان خانه دار است و اینکه می توانند پس از گذراندن کلاس هایی، کارآفرینی کنند.

روژین که من ایفاگر نقش او هستم از قسمت هفدهم وارد قصه می شود. او که بخشی از زندگی اش به نمایش در می آید، تصمیم می گیرد درآمدی در منزل داشته باشد.

به همین دلیل به کلاس آشپزی می رود تا با آموختن آشپزی و شیرینی پزی کسب درآمد کند و… من از حضورم در این مجموعه فوق العاده راضی هستم، چون تمام عوامل «عصر پاییزی» را، از کارگردان مجموعه گرفته تا تک تک بازیگران، تصویربرداران و عوامل گریم، لباس و… را کاملاً حرفه ای و همراه می دانم.

شهرت هرت، تهران پلاک ۱

آخرین کار تصویری من «تهران پلاک ۱» به کارگردانی مهدی مظلومی بود که چندی پیش از تلویزیون پخش شد. در «تهران پلاک ۱» نقش سپیده، همسر مهرداد(با بازی مجید یاسر) را به عهده داشتم، که در طول پخش مجموعه شخصیت سپیده و مهرداد برای مردم باورپذیر و دلنشین بود و جا دارد از مجید یاسر به واسطه بازی روانش در مقابل خودم تشکر کنم، چون بازی حسی و خوب او موجب شد تا من هم بازی قابل قبولی به نمایش بگذارم.

«تهران پلاک ۱» سومین کار من در ژانر طنز بود. پیش از آن در سریال «فقط به خاطر تو» و «شهر هرت» بازی کرده بودم که هنوز پخش نشده است.

«شهرت هرت» حدود هفت سال پیش ساخته شد و بازیگران خوبی در آن نقش آفرینی کرده اند. قصه «شهر هرت» مربوط می شود به یک گروه آدم هایی که از سیاره دیگری به زمین می آیند تا آن را بفروشند این حادثه در دوره قاجاریه اتفاق می افتد و در آن علیرضا خمسه نقش کلانتر شهر را ایفا می کند و من نقش همسر یکی از شخصیت های قاجار را، در «شهر هرت» با اینکه هنوز برق به ایران نیامده اهالی شهر همگی از تکنولوژی جهانی برخوردار هستند و حتی کامپیوتر دارند و… خلاصه دنیای عجیب و غریبی است. ظاهراً بخش هایی از مجموعه «شهر هرت» در هنگام بازبینی دچار ممیزی شده و اگر آن بخش ها دوباره ساخته شود شاید به زودی روی آنتن برود.

بچه خیابان امیریه هستم

من در خیابان امیریه، چهارراه لشکر کوچه روزبهانی روبروی بیمارستان روزبه متولد شده ام و تا کلاس چهارم دبستان خانواده ام در همان منطقه زندگی می کرد. یک خواهر و یک برادر کوچکتر از خودم دارم. برادرم در کار پوشاک است و خواهرم در زمینه ساخت کارهای سفالی فعال است و نمایشگاه دارد.

اولین منتقد کارهای من خواهر و برادرم هستند. به خصوص برادرم که به نوعی مشاور من هم در انتخاب نقش است و علاوه بر آنها فرزند خواهرم هم کارهای مرا با علاقمندی دنبال می کند. پدرم را چند سال پیش از دست دادم و مادرم که کارمند بازنشسته وزارت نیروست در کنار وظیفه مادری در غیاب پدرم، مراقب و همدم من و خواهر و برادرم است. من از بچگی به بازیگری علاقمند بودم و دایی عزیزم مسعود مهجور که از پیشکسوتان صدا و سیماست در تشویق من نقش زیادی داشت. ضمن اینکه دختر دایی ام که تهیه کننده و کارگردان است همواره مشوق من بوده و هست.

بعد از گرفتن دیپلم در تست بازیگری کلاس های زنده یاد حمید سمندریان ثبت نام کردم و از آنجا که همان زمان در مجموعه تلویزیونی «در پناه تو» بازی می کردم، نتوانستم به موقع در کلاس ها حاضر شوم و بلافاصله بعد از اتمام بازی در آن مجموعه افتخار شاگردی زنده یاد حمید سمندریان را پیدا کردم و نکات بسیار ارزشمندی را از او و سایر اساتید آموختم. مهمترین نکته ای که از حمید سمندریان آموختم لبخندی بود که همیشه بر لب داشت و صبر و حوصله او در کار، که مثال زدنی بود. انسان هر کاری را که بخواهد شروع کند سختی هایی دارد من هنوز هم که هنوز است وقتی جلو دوربین قرار می گیرم دست و پایم می لرزد انگار روز اول کارم است. یکی از سختی های بازیگری این است که دستمزدها را یا به موقع پرداخت نمی کنند، یا هرگز پرداخت نمی کنند! اولین حضور تلویزیونی من سریال «هتل» بود به سفارش گروه اقتصاد، که در آن با محمد شیری و زنده یاد هاشمی همبازی بودم. آن حادثه وقتی در سال آخر دبیرستان درس می خواندم اتفاق افتاد. من فرصت تحصیلات دانشگاهی را پیدا نکردم، اما چند سالی که دبی بودم، زبان انگلیسی را به طور کامل آموختم. هنوز شریکی برای زندگی انتخاب نکرده ام. به قسمت و تقدیر اعتقاد دارم و ایده آلم فردی است که مرا درک کند و آرامش زندگی ام را بر هم نزند، فقط همین. بیشترین دلبستگی را به مادرم دارم به کارم هم خیلی علاقمندم و همین طور به اسب سواری عشق می ورزم و در پرش با مانع تمرین می کنم، اما امکان نگهداری اسب را ندارم. در اوقات فراغت بیشتر نقاشی می کشم، می نویسم و گاهی شعر به سبک نو می گویم و در نقاشی بیشتر سیاه قلم و رنگ و روغن کار می کنم و شیوه کارم بیشتر انتزاعی است.

دلم می خواهد تا وقتی که زنده هستم مقابل دوربین حضور داشته باشم و مقابل دوربین آخرین نفس را بکشم. تا به حال نقش ایده آلم را بازی نکرده ام و خیلی مایلم در یک اثر تاریخی بازی داشته باشم کاری شبیه مجموعه امام علی(ع). البته دلخواه من ایفای نقشی جدی در افسانه های ایرانی است و خیلی مایلم نقش دختری دیوانه و معتاد را بازی کنم.

«گنج نامه» آماده پخش است

تله فیلم، «گنج نامه» به کارگردانی علی رامش را آماده پخش دارم که در آن با امیر غفارمنش، مهدی امینی خواه و… همبازی و ایفاگر نقش یک دختر دعانویس هستم و ناچارم با یک مار پیتون چند متری سروکله بزنم.

در شروع کار خیلی ترسیده بودم به حدی که بدم نمی آمد قرارداد را فسخ کنم، اما به توصیه کارگردان با صاحب مار که آن را تربیت کرده بود، گفتگو داشتم و فهمیدم ترسم بی مورد است. در اولین برخوردم با مار پیتون متوجه شدم موجودی سرشار از محبت و احساس است و آدم های اطرافش را به طور کامل می شناسد و چون فهمیده بود از او ترسیده ام، آرام آرام به من نزدیک شد و به دست و پای من پیچید و وقتی صاحبش به او می گفت از من فاصله بگیرد، از من جدا می شد در همان روزهای اول ترسم به طور کامل ریخت و با آن مار حسابی دوست شدم، اما از سوسک همچنان می ترسم و نمی دانم چه حکایتی است که وقتی سوسکی را می بینم ناخودآگاه جیغ می کشم. «گنج نامه» زمستان سال ۹۱ ساخته شد.

کم کار نیستم، گزیده کار شده ام

از مدتی پیش به نسبت گذشته خیلی کم کار شده ام. دلیلش هم اینکه سعی دارم گزیده تر کار کنم به این جهت به کوچکی و بلندی نقش اهمیت نمی دهم، اما به کیفیت نقش، حتی اگر نقش کوچکی هم باشد، خیلی اهمیت می دهم. با اینکه چند سالی در دبی بودم، دلم برای مخاطبانم تنگ شده بود. شاید باور نکنید دلتنگی به خاطر مردم موجب شد تا دوباره کارم را شروع کنم. یک بازیگر در اوقات بیکاری مرخص می شود و حضور مقابل دوربین برای بازیگر حکم اکسیژن را دارد و محبت مردم هم به حکم زنده ماندن به او کمک می کند.

مجله خانواده / شماره ۵۰۳ / نیمه اول اسفند ماه ۹۲ / گفتگو: میلاد بلادی / صفحه ۸

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار