|
|
کدخبر: ۱۷۲۰۱۴

یادداشت / جلال الدین پویان

خبرگزاری تسنیم: اگر تعریف و برداشت آقای رئیس جمهور از افراد باصوادِ دنیا دیده و دنیاشناس فقط امثال آقای دکتر سریع القلم هستند، بهتر است ما کم صوادان دنیاناشناس هم عطای نقد سازنده دولت را به لقایش ببخشیم و به نوشتن صواد با صاد مشغول باشیم.

به گزارش گروه سیاسیخبرگزاری تسنیم، جلال الدین پویان دانشجوی دکترای علوم سیاسی در یادداشت اختصاصی که در اختیارخبرگزاری تسنیمقرار داده، می نویسد:

برخی اظهارات سؤال برانگیز رئیس جمهور محترم در دیدار با اساتید نمونه کشور در ۱۴ اردیبهشت، ذهن سؤال خیز این پژوهشگر علوم سیاسی و روابط بین الملل را علی رغم کم صوادی!! به تکاپو انداخت و انگیزه ای شد تا به اقتضای رسالت دانشجویی و جهت اجابت فراخوان نقد دانشگاهیان از سوی ایشان چند نکته را تذکر دهم. البته با توجه به اینکه آقای رئیس جمهور تأکید دارند که منتقدان حتماً با شناسنامه به نقد دولت بپردازند، باید اعلام کنم در آستانه دریافت درجه دکترای روابط بین الملل از یک دانشگاه معتبر کشور هستم و نسبت به اخبار و مسائل دنیا، سیاست، حقوق و منطقه نیز بیگانه و بی اطلاع نیستم.

و اما آن چند نکته از این قرارند:

یک:قبل از هر چیز باید بگویم آقای رئیس جمهور علی رغم اینکه در ظاهر کراراً دانشگاهیان و نخبگان را به ورود فعالانه به عرصه چاره جویی برای مسائل کشور و نقد عملکرد دولتمردان فرامی خواند، لکن در عمل با اظهاراتی متناقض، این کار را بس پیچیده و بغرنج ساخته است. ایشان از یک سو حتی از دانش آموزان طلب نقد می کند و می گوید «به دانش آموز اجازه دهید در انشائش از رئیس جمهورش انتقاد کند، نقائص و کاستی هایی که در کار رئیس جمهور کشورش می داند و می بیند و می فهمد، بنویسد» و نیز می گوید «به خدا پناه می برم از استبداد رأی و بستن دهان رقیبان و منتقدان»، اما به محض شنیدن برخی انتقادات سریعاً برمی آشوبد و با متهم کردن منتقدان به عارضه ی کم صوادی!! این چنین موضع می گیرد که: «چرا یک عده کم سواد بیایند حرف بزنند؟ یک عده معدود که از جای معدود تغذیه می شوند»

آقای رئیس جمهور باید بداند حتی اگر استاد یا دانشجویی بخواهد از سر خیرخواهی و دردمندی، کلامی در نقد عملکرد دولت و دولتمردان بر زبان آورد، بی شک با شنیدن و کنار هم چیدن این سه گزاره در سخنرانی ایشان که: ۱. «من در دنیای سیاست خارجی تا حدودی اطلاع دارم» ۲. «یک نفر بیاید انتقاد کند که دنیا، سیاست، حقوق و منطقه را بشناسد» و ۳. «اما حالا دانشجویی که حتی رشته اش علوم انسانی است، باز شما اطلاعاتش را می بینید!!»، کاملاً سرخورده و دلزده می شود و حفظ حرمت و عزت نفس خود را به انتقاد کردن پرحاشیه ترجیح می دهد. فرض کنید پذیرفتیم که ما دانشجویان دکترا اطلاعات کافی نداریم و دنیا را نمی شناسیم و در دانشگاه گلاسکو لندن حقوق نخوانده ایم و آنقدر کم صوادیم!! که «سواد» را با «صاد» می نویسیم؛ اما آیا شخصی را مانند دکتر ابومحمد عسگرخانی که دکترای روابط بین الملل از دانشگاه کوئینز کانادا دارد و متخصص تفسیر متون حقوقی است و عمری در مطالعه و آموزش و پژوهش مسائل سیاست جهان مو سپید کرده است هم می توان کم صواد و تغذیه شده از یک جای خاص لقب داد؟؟

به نظر می رسد اگر تعریف و برداشت آقای رئیس جمهور از افراد باصوادِ دنیا دیده و دنیاشناس فقط امثال مشاور ارشد ایشان آقای دکتر سریع القلم هستند که در آثار مکتوب خود صراحتاً استقلال ملی را بی فایده می انگارد، از اعتقاد به منوط بودن سامان دنیایی ما به رابطه با جهان غرب سخن می گوید و نسخه عبور از آرمان های ایدئولوژیک و انقلابی به عنوان موانع توسعه کشور در جهان غرب محور کنونی را تجویز می کند، پس بهتر است ایشان دیگر از تکرار این درخواست کلیشه ایِ نقد چشم بپوشد و بهتر است ما کم صوادان دنیاناشناس هم عطای نقد سازنده دولت را به لقایش ببخشیم و به نوشتن صواد با صاد مشغول باشیم.

دو:بیان عجیب آقای رئیس جمهور به عنوان یک طلبه تحصیلکرده در حوزه علمیه قم راجع به موضوع مهم «اسلامی کردن علوم» بسیار غیرمنتظره و موجب شگفتی بود. ایشان اظهار داشتند: «همه رشته های علوم انسانی چه اقتصاد و علوم سیاسی و چه حقوق و جامعه شناسی و روانشناسی و… شما همه اینها را کنار هم ردیف کنید. بعد می گوییم که اینها باید اسلامی شود که حتماً باید اسلامی شود. کجایش باید اسلامی شود؟ اشتباه نپیماییم راه را. مبانی علم در هر علم و دانشی پایه علم است. مبانی و پایه های اسلامی و مسیحی و یهودی نداریم. علم پایه هایش جهانی است. جغرافیا نمی شناسد.» این اظهارات اگر حقیقتاً تراویده از ذهن شخص رئیس جمهور باشد، آشکارا نمایانگر عدم اشراف کافی ایشان بر فلسفه علم و مباحثبنیادین فرانظری است.

هر دانش پژوه علوم انسانی به وضوح می داند که پایه و شالوده علوم، مباحثفرانظری یعنی مجموع معرفت شناسی(epistemology)، هستی شناسی(ontology) و روش شناسی(methodology) است و نیز اگر اندکی با این مباحثآشنایی داشته باشد، تصدیق می کند که امروز حتی در محافل علمی جهان غرب هم سخن از وجود یک شالوده واحد جهانشمول و مورد وفاق همگان برای علوم انسانی به میان نمی آید. چطور می توان مدعی جهانی بودن پایه علوم انسانی شد در حالیکه امروز با تکثری از مشارب گوناگون معرفت شناختی و هستی شناختی مواجهیم به گونه ای که دوشادوش اثبات گرایانِ شالوده انگار، پسااثبات گرایانی هم هستند که وجود شالوده ای محکم و قابل اتکا برای شناخت را از اساس انکار می کنند و بر اجتماعی بودن، نسبی بودن و درون پارادایمی بودن شناخت و فقدان ملاک ها و سنجه های جهانی جهت داوری میان دعاوی متناقض شناخت تأکید می ورزند!!

همچنین باید از آقای رئیس جمهور که صراحتاً معتقدند علم نمی تواند پایه ای اسلامی داشته باشد پرسید آیا تعریف اسلام از علم و از هستیِ معلوم(یعنی هستی ای که می تواند مورد شناسایی علمی قرار گیرد) با تعاریف متداول در جهان غرب مطابقت دارد و آیا یک مسلمان به اقتضای مسلمان بودنش اساساً می تواند از منظر معرفت شناختی و هستی شناختی غربی به جهان بنگرد؟ پاسخ منفی این سؤال به قدری واضح است که نیازی به اطاله کلام نیست زیرا فرانظریه اثبات گرا و حتی پسااثبات گرای غربی به دلیل رسوخ دگم اومانیسم در پس ذهن اندیشمندان مغرب زمین همچنان به میراثبرجای مانده از حلقه وین وفادار است و گزاره های دینی و متافیزیکی را که با شاقول تجربه حسی و منطق بشری قابل سنجش نیستند، مشتی گزاره های مهمل، خرافه و غیرعلمی می پندارد. در حالیکه فرانظریه اسلامی هستی را اعم از مادی و مجرد و لذا متعلَق شناخت را نیز اعم از عالم غیب(متافیزیک) و عالم شهود(فیزیک) می داند.

پس برخلاف آنچه آقای رئیس جمهور مدعی هستند، به اذعان کثیری از علما و حکمای بنام اسلامی همچون آیت الله جوادی آملی علم یقیناً پایه مستقل اسلامی دارد و دقیقاً در همین راستا است که رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در دومین نشست اندیشه های راهبردی با موضوع عدالت خطاب به نخبگان و اساتید برجسته کشور اظهار می دارند: «ما باید دنبال رسیدن به نظریه ی اسلامیِ ناب باشیم و از التقاط بپرهیزیم. البته بدیهی است که علت اینکه می گوییم نظریه ی اسلامی باید خالص و ناب باشد، این است که مسئله ی عدالت مبتنی است بر پایه ها و مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی و پایه های اساسی؛ و اگر بخواهیم به نظریات غربی که عمدتاً آنهاست استناد کنیم، در واقع تکیه کردیم به مبانی فلسفی ای که قبول نداریم و نمی توانیم آنها را بپذیریم، که همان نظرات هستی شناسی است.»(۲۷/۲ / ۱۳۹۰)

سه:آقای رئیس جمهور در خلال سخنانشان برخی از منتقدان دولت را به خوش داشتن تحریم ها متهم کردند و گفتند: «اگر کسی از تحریم خوشش می آید بیاید استدلال کند و دلیلش را بگوید.» در جواب باید این نکته را خاطرنشان ساخت که به نظر نمی رسد دوست داشتن تحریم حاصل هیچ عقل سلیمی باشد. تردیدی نیست که ما هرگز از تحریم خوشمان نمی آید لکن از تحقیر بیشتر خوشمان نمی آید. تحقیر به خاطر اینکه می بینیم ابرقدرت های قلدرمآب جهان بابت واداشتنمان به اعطای امتیازات چشمگیر در قبال هیچ قهقهه مستانه سر می دهند؛ به خاطر اینکه با دست خود بزرگ ترین برگ برنده مان در مذاکرات(اورانیوم ۲۰%) را سوزاندیم اما طرف مقابل پیوسته تعهداتش را نقض می کند؛ به خاطر اینکه تنها بخش ناچیزی از میلیاردها دلار پولِ به یغما رفته مان را با هزار منت به حسابی می ریزند که اجازه برداشت از آن را نداریم یا می خواهند قطعات هواپیماهایی را به ما بفروشند که سال هاست از رده خارج شده اند و در انبارهایشان خاک می خورند؛ به خاطر اینکه تحریم کنندگانمان در سایه سیاست آشتی با غرب به کشورمان می آیند و به میل خود با مخالفین نظام دیدار می کنند و اقتدارمان را به سخره می گیرند؛ به خاطر اینکه زورگویان زیاده خواه طبق پیش بینی رهبر معظم انقلاب خیلی زود پا از گلیم درازتر کرده و هنوز مسائل هسته ای را حل و فصل نکرده، مطالبات موشکی و حقوق بشری و خاورمیانه ای را نیز به میان کشیده اند؛ به خاطر اینکه نماینده منتخبمان را گستاخانه به کشور مقر سازمان ملل راه نمی دهند و به خاطر بسیاری تحقیرهای دیگر که ذکرشان از بضاعت این سطور و حوصله نگارنده بیرون است.

پس چنین نیست که ما تحریم را دوست داشته باشیم بلکه ما قرن هاست از امام شهیدمان آموخته ایم که مرگ با عزت و سربلندی بهتر از زندگی با ذلت و تحقیر ظالمان است. تا دیروز تحریم بودیم اما لااقل عزت و غرور ملی مان حفظ شده بود و با اتکا به هوش سرشار جوانانمان هر روز دهها راه محیرالعقول برای دور زدن تحریم ها و پیشبرد برنامه هایمان می یافتیم. امروز هم تحریم هستیم تنها با این تفاوت که عزتمان شدیداً لگدمال شده و راه های دور زدن تحریم ها نیز به امید رفع یکباره تمامی آنها مسدود است. حقیقتش را بخواهید ما هم مانند رهبرمان چندان خوشبین نیستیم که برای حل مشکلات کشور دستی از غرب برون آید و کاری بکند بلکه معتقدیم باید چشم به دستان خودمان داشته باشیم. چنانکه معظم له فرمودند: «در اقتصاد هم اگر عزممان را جزم کنیم و دست به دست هم بدهیم، می توانیم اقتصاد را شکوفا کنیم. چشممان به دست دشمن نباشد که کِی این تحریم را برمی دارد، کِی فلان نقطه را موافقت می کند؛ به درک! نگاه کنیم ببینیم خودمان چه کار می توانیم بکنیم.»(۱/۱ / ۱۳۹۳)

و چهار:آقای رئیس جمهور موضع تندی در قبال برخی هشدارها نسبت به تبعات و تهدیدات فرهنگی آموزش زبان انگلیسی در کشور اتخاذ کرده و اظهار داشتند: «یک آقایی در جلسه خیلی مهمی که حالا نمی خواهم اسم ببرم می گفت باید کاری کنیم که اصلاً زبان انگلیسی در هیچ جا تدریس نشود، این خطر بزرگ است. من بعضی حرف ها را نمی فهمم. استعداد بعضی از حرف ها را گویی ندارم.» در پاسخ باید گفت اولاً مشخص نیست ایشان از چه کسی نقل قول می کند لکن بهتر است یادآوری شود که شخص رهبر معظم انقلاب در جلسه دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی که رئیس جمهور محترم نیز حضور داشتند، صراحتاً خطر تهدید فرهنگی زبان انگلیسی را گوشزد کرده و فرمودند: «الان آموزش زبان انگلیسی بالخصوص زبان انگلیسی، حالا زبان های دیگر خیلی خیلی کمتر خیلی رواج پیدا کرده، آموزشگاه های فراوانی به وجود می آورند. خب، مراکز آموزش هست؛ همه ی کتابهای آموزش که خیلی هم با شیوه های جدید و خوبی این کتابهای آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقل کننده ی سبک زندگی غربی است، سبک زندگی انگلیسی است. خب این بچه ی ما، این نوجوان ما و جوان ما[که] این را می خواند، فقط زبان یاد نمی گیرد؛ حتی ممکن است آن زبان یادش برود، اما آنچه بیشتر در او اثر می گذارد آن تأثیر و انطباعی[است] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگی غربی در وجود او به وجود می آید؛ این از بین نمی رود؛ این کارها را دارند می کنند.»(۱۹/۹ / ۱۳۹۲)

ثانیاً جهت کمک به فهم هرچه بهتر این موضوع که نیازمند استعداد خاصی هم نیست، می توان آقای رئیس جمهور را به مباحثعمیقی که طی دهه های اخیر از سوی پساساختارگرایان(poststructuralists)

در خصوص زبان و نقش محوری آن در عرصه اجتماعات بشری مطرح شده است ارجاع داد. پساساختارگرایان معتقدند زبان ابزار خنثی و بی طرفی نیست که از آن برای انتقال واقعیات بیرونی استفاده کنیم بلکه فعالیتی اجتماعی محسوب می شود که جهان اجتماعی ما را می سازد. به زعم آنان زبان نه تنها آینه دار و بازتاب دهنده ی واقعیتِ از پیش موجود بلکه آفریننده ی واقعیتی است که ما در بستر آن زندگی می کنیم و در نتیجه به درک ما از واقعیت شکل می دهد. به عبارت دیگر ما در چارچوب امکاناتی که زبان در اختیار ما قرار می دهد می اندیشیم.

با این حساب آموختن یک زبان همانا آموختن مجموعه ای از قواعد است که فرد یادگیرنده را وارد نگرش مشخصی به جهان می کند. فراگیری زبان یک ملت دریچه¬ای برای آشنایی فرد آموزنده با ارزش¬ها، باورها، آداب و سنن و به طور کلی فرهنگ آن ملت فراروی او می¬گشاید. دقیقاً به همین دلیل است که امروزه آموزش زبان یکی از مهمترین و مؤثرترین برنامه های دیپلماسی عمومی محسوب می شود و دولت¬های ذی - نفوذ در این حوزه مانند ایالات متحده، فرانسه، انگلستان، آلمان و چین با درک اهمیت آن، توجه ویژه¬ای به اجرای برنامه¬های آموزش زبان ملی خود به مردم کشورهای خارجی مبذول داشته و بدین منظور مؤسسات گوناگونی را با شعبات متعدد در سراسر جهان تأسیس کرده¬اند که برای نمونه می¬توان به مؤسسه¬ی اتحاد فرانسوی زبان¬ها، شورای بریتانیا، مؤسسه¬ی گوته و مؤسسه¬ی کنفوسیوس اشاره کرد.

پس بهتر است آقای رئیس جمهور که مقام ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز عهده دار است، به جای پاک کردن صورت مسئله و انکار وجود این تهدید آشکار فرهنگی، در جهت رفع دغدغه رهبر معظم انقلاب و بسیاری از دلسوزان کشور گامی عملی بردارد.

انتهای پیام /

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار