|
|
کدخبر: ۱۹۹۲۰

فرید زکریا

نویسنده و تحلیلگر سیاسی معتقد است فروپاشی نظم و اقتدار سیاسی در داخل احزاب این کشور بحران و تهدید ها را تبدیل به امری عادی در عرصه سیاسی آمریکا خواهد کرد.

به گزارشامیدبه نقل از تسنیم؛ فرید زکریا، نویسنده و تحلیلگر برجسته مسائل سیاسی در یادداشتی که در روزنامه واشنگتن پست منتشر شد به بررسی ریشه ها و علل انسداد سیاسی کنونی در سیستم حکومتی آمریکا پرداخته است. وی می نویسد:

برخی در تلاش برای تشریح اینکه چگونه واشنگتن به درون این وضعیت بغرنج کنونی غلطید بر عامل ایدئولوژی متمرکز می شوند. سیاستمدران و مفسرین مشاهده کرده اند که کشور بیشتر قطبی شده است. این امر درباره احزاب سیاسی و بالاخص جمهوری خواهان نیز صادق است. این تشخیص کاملا دقیق است اما یکی دیگر از دلایل بارز بحران کنونی ممکن است تأثیرات طولانی تری داشته باشد: فروپاشی اقتدار، بالاخص در داخل حزب جمهوری خواه، که به معنای تبدیل تهدیدها و بحران ها به یک روند عادی جدید در عرصه سیاسی آمریکا است.

در ظاهر آنچه که اکنون جمهوری خواهان انجام می دهند به مانند رویدادهای سال ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ است؛ یعنی زمانی که این حزب یک موضع قدرتمند و ایدئولوژی - محور گرفته و با ایستادگی بر خواسته های خود منجر به تعطیلی دولت شد. اما این اقدام از ابتدا تا به انتها توسط نیوت گینگریچ، رئیس جمهوری خواه مجلس نمایندگان آمریکا رهبری شده بود. برخلاف آن زمان، هم اکنون، جان بوهنر به جای رهبری بیشتر در حال تبعیت است. در دهه ۱۹۹۰، حل و فصل این بحران ساده تر بود زیرا گینگریچ این قدرت را داشت که از جانب حزب خود سخن بگوید. اما هم اکنون بوهنر از این امر واهمه دارد که در صورت دستیابی به توافقی شغل خود را از دست بدهد. و نگرانی وی نیز به جا است: اعضای تی پارتی به صورت مداوم به بوهنر هشدار داده اند که توافقی درباره خدمات درمانی اوباما، بودجه و یا مهاجرت منعقد نشود.

آنچه که هم اکنون رخ می دهد کاملا متفاوت از جنبش " قرارداد با آمریکا " در دهه ۱۹۹۰ است. تی پارتی یک جنبش عامه مردم متشکل از افرادی است که از تکامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آمریکا در طول چندین دهه گذشته عمیقا ناراضی هستند. فهم این مطلب که آنها هر دو حزب را مقصر این عقبگرد می دانند حیاتی است. در یک نظرسنجی که اخیرا توسط مؤسسه گالوپ انجام شد در حدود ۴۳ درصد از فعالین تی پارتی دیدگاه نامناسبی نسبت به حزب جمهوری خواه داشتند و تنها ۵۵ درصد دیدگاهی مثبت داشتند. آنها خود را به عنوان شورش در داخل حزب جمهوری خواه قلمداد می کنند نه یارانی وفادار. فروپاشی دیسیپلین حزبی و نیز ظهور یک ایدئولوژی افراطی دو نیروی تشکیل دهنده بحران کنونی هستند.

این امر نشان می دهد که چرا حزب جمهوری خواه در مقابل پایگاه های قدرت سنتی اش، به مانند صنایع بزرگ کسب و کار، تا بدین حد غیرپاسخگو شده است. بخشی از این مسأله بدین امر برمی گردد که این صنایع در فهم میزان افراطی بودن تی پارتی بسیار کند عمل کردند.(آنها هنوز هم به فرضیه قدیمی خود چسبیده اند مبنی بر اینکه دموکرات ها با ارتباطاتی که با اتحادیه ها دارند بزرگترین دشمن هستند.) اما حتی اگر این صنایع بزرگ کسب و کار نیز خود را جمع و جور کنند، مشخص نیست که آیا رادیکال ها در مجلس نمایندگان توجهی به این امر بکنند یا نه. منبع حمایت مالی و رسانه ای آنها دِین چندانی به اتاق بازرگانی ندارد.

این یک واژگونی قابل توجه است. حزب جمهوری خواه به سلسله مراتب اعتقاد داشت. دموکرات ها اتحادی سست از منافع بودن که دیسیپلین حزبی کمی داشتند. در سه دهه گذشته دموکرات ها بیرونی ها را کاندیدا کرده اند - جرج مک گاورن، جیمی کارتر، بیل کلینتون، باراک اوباما. اما جمهوری خواهان همیشه فردی را نامزد کرده اند که منتظر نوبتش بود - جرج بوش، باب دول، جان مک کین، میت رامنی. و امروز، جمهوری خواهان در تسلط تی پارتی قرار دارند، که هیچ ساختار سازماندهی شده، پلت فرم، سلسله مراتب و یا رهبری ندارد.

داستان در دهه ۱۹۷۰ آغاز شد: با افزایش رقابت های درون حزبی قبل از انتخابات، نهادهای مستقر حزب نیز افول کردند.(این امر ابتدا برای دموکرات ها رخ داد، شاید به همین دلیل است که شاهد این واکنش تأخیری در راست هستیم.) اما تحولات اخیر تکنولوژیکی و سازمانی این تغییر را سریع تر کرده و دستیابی بیرونی ها به منابع مالی، دسترسی به رسانه های آزاد و برقراری ارتباط مستقیم با رأی دهندگان را آسان تر می سازد. موزز نائیم، در کتاب خود با عنوان " پایان قدرت "، اعلام کرده که احزاب سنتی در حال افول هستند. برای مثال، در اروپا، سوسیال دموکرات ها، قدیمی ترین حزب سیاسی آلمان، تنها پوسته ای از گذشته خود داشته و گروه ها و احزاب جدیدی ظهور کرده اند.

جمهوری خواهان شاید روزی - احتمال پس از شکست در رقابت های انتخاباتی - سر عقل خواهند آمد. تغییرات ایدئولوژیکی می آیند و می روند، اما " زوال " قدرت(به قول نائیم) در یک جهت حرکت می کند و به متحول ساختن عرصه سیاسی ادامه خواهد داد. شکل سیستم سیاسی آمریکا فرصت های زیادی برای بن بست و انسداد ایجاد می کند، و این رویدادها افزایش خواهد یافت مگر اینکه تغییری بنیادین روی دهد. بدون سازماندهی و رهبری، حکومت گردانی سخت شده و خودگرانی تقریبا محال می شود. کلینتون روسیتر، دانشمند افسانه ای علوم سیاسی، زمانی گفت: " آمریکایی بدون دموکراسی وجود ندارد، دموکراسی بدون سیاست وجود ندارد، سیاست بدون احزاب وجود ندارد، و احزاب نیز بدون مصالحه و تعدیل وجود ندارند. " امید داشته باشیم که بخش آخر سخن وی درست بوده باشد.

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار