|
|
کدخبر: ۱۷۶۳۵۶

نشریه سخن تازه نه تنها به واژه ی «ارشاد اسلامی» در عنوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعتراض کرده، که حوزه های علمیه و بالاتر از آن، فقه و فقاهت را ناکارآمد عنوان کرده است.

گروه فرهنگی مشرق- همین چند هفته قبل بود که هفته نامه ی سخن تازه به واسطه ی درج مطالبی تحت عنوان جفنگیات مورد اعتراض رسانه ها قرار گرفت. اعتراضی که جنبه ی وسیعی به خود گرفت و مسئولین این نشریه با انواع و اقسام جوابیه ها و توجیه ها در صدد شفاف سازی برآمدند. سخن تازه که پیش از این طعم توقیف موقت را نیز چشیده، این بار دامنه ی جفنگیات خود را گسترده کرده و در مطلبی توهین آمیز، نه تنها به واژه ی «ارشاد اسلامی» در عنوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعتراض کرده، که حوزه های علمیه و بالاتر از آن، فقه و فقاهت را ناکارآمد عنوان کرده. مطلبی به قلم نویسنده ای معلوم الحال، که اعتراض تلویحی خود را به حضور نهادهای انقلابی از جمله سپاه پاسداران و سازمان تبلیغات اسلامی در حوزه ی فرهنگ اعلام داشته و جا دارد مسئولین حوزه علمیه، سپاه پاسداران و نهادهای انقلابی و به خصوص حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی که در عنوان و متن به آن مستقیماً اشاره شده و به بی هنری متهم گردیده، جوابی در خور به آن بدهند.

طرح این سوال مضحک که فرهنگ نیاز به ارشاد ندارد، به این می ماند که پیامبری برای قومی فرستاده شود و به آن قوم بگوید زندگی خودتان را هر طور که دل تان خواست، ادامه بدهید؛ من نه شما را از انحطاط باز می دارم و نه شما را به راه صحیح راه نمایی می کنم. فرهنگ بدون ارشاد که با آوردن نامش نویسنده را شعف گرفته، می شود همانی که در دوران طاغوت بود و این روزها برخی دل تنگش شده اند. فرهنگ بدون ارشاد که این روزها و در سایه ی بی توجهی و رسوایی فرهنگ مردانِ دولت، دغدغه ی بسیاری از دگر اندیشانِ معلوم الحال شده، همان نظریه ی جان باخته ی «هنر برای هنر» ویکتور کوزین است که حالا به مدد فرصت نابی که یک نشریه محلی به دست آورده و در انحراف مسائل فرهنگی ید طولایی دارد، دست مایه ی توهین به نهادهای فرهنگی و انقلابی کشور شده. شاید اگر نویسنده به قدری با ظرافت از سخنان رئیس جمهور سوء استفاده می کرد، هیچ گاه به نقل از وی این جمله را نمی گفت که «امسال سال فرهنگ است، نه دروغ و تخریب». نویسنده ای که با شعار دوری از تخریب، خود سعی بر تخریب حوزه ی علمیه در مقوله ی فرهنگ سازی و رفع مشکلات نموده و البته راه به جایی نبرده.

نقش سپاه، حوزه های علمیه و سازمان تبلیغات در قانون اساسی ذکر شده و بزرگ ترین نقش این سازمان ها، حفظ اساس نظام و انقلاب است؛ اساس نظامی که مبتنی بر فرهنگ ملی و دینی اش است، تا هر مقوله ی دیگری. نویسنده در حالی به قانون اساسی جمهوری اسلامی در خصوص نقش موازی این سازمان ها با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرده که بر خلاف همان قانون اساسی لفظ «ارشاد اسلامی» را از انتهای نام وزارت خانه حذف کرده و نام آن را به همان شکلی آورده که در حکومت کثیف طاغوت پهلوی مورد استفاده قرار می گرفت، نه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.

اشاره به برخوردهایی که در دولت قبل با به اصطلاح هنرمندان صورت می گرفته، تنها فرافکنی نویسنده است؛ فرافکنی برای فرار از اشاره به رواج بدترین افکار و اندیشه ها برای از بین بردن اندیشه ی جوانان این مرز و بوم، به اسم هنر. یادمان نرود در دولت مدعی آزادی نیز به بدترین شکلی با مخالفین و منتقدین برخورد می شد و البته در دولت کنونی نیز این روند ادامه دارد و شرط عقل است که با هر ویروس مهلکی که طبیب تشخیص بدهد، مبارزه ی جدی شود و ریشه کن. کدام دولت است که به مروّجین فساد آزادی مطلق بدهد؟ کدام دولت مرد عاقلی تیشه ای را که بر بدنه ی دولتش می خورد، با دست خود تیز می کند؟

نویسنده که این جا از هنر نوشته، از ورود علامه مصباح یزدی به مقوله ی هنر به همان قدری ترسیده که به اصطلاح متفکرین روشن فکر از وجود ایشان در مکتب شاگردی امام صادق علیه السلام به عنوان یک فقیه و فیلسوف هراس ناک اند. سعی نافرجام برای نشان دادن دشمنی حوزه های علمیه با علوم روز، نویسنده را بر آن داشته تا دست به استفاده از احادیثائمه علیهم السلام بزند، بدون این که تأملی در سوابق علمی حوزه های علمیه بکند. همان طور که در زمان امام صادق علیه السلام حوزه ی درس ایشان را هزاران شاگرد فرهیخته تشکیل می دادند که در همه ی شاخه های علوم تخصص داشتند، اکنون نیز در حوزه های علمیه همان روند وجود دارد و دانش آموختگان این حوزه ها در بسیاری از علوم دیگر تخصص دارند. ایجاد این شبهه که حوزه های علمیه با دانش پژوهی سر مخالفت دارند، تنها دست و پا زدن برای تخریب این تنه ی تنومند و مقاوم است که به مدد تلاش های آن، امروز علوم دینی در سراسر جهان پراکنده شده و حوزه های علمیه از قوام و استحکام بسیاری برخوردارند. و صد البته همان طور که با آب دهانی آلوده ساحت دریا کثیف نمی شود، با این دست تخریب ها و شائبه پراکنی ها، خللی به مکتب علمی صادق آل محمد علیهم السلام نیز نمی رسد.

علم دینی و غیر دینی ندارد و به فرموده ی شهید مطهری رحمت الله علیه: «اساسا این تقسیم بندی درست نیست که ما علوم را به دو رشته تقسیم بندی کنیم، علوم دینی و علوم غیردینی، تا این توهم برای بعضی پیش آید علومی که اصطلاحاً علوم غیردینی نامیده می شوند، از اسلام بیگانه اند. جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا می کند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است، علم دینی بخوانیم.» اما این که نویسنده بخواهد به این بهانه و بدون شرح و بسط مسئله و بدون اشاره به این که بسیاری از علوم در دنیا در خدمت ظلم به بشریت هستند، سعی در نشان دادن مخالفت حوزه های علمیه با علوم روز کند، موجب تعجب است. این وظیفه ی حوزه های علمیه و نظام فرهنگی و علمی جمهوری اسلامی است که پیوستگی علوم دینی و علوم مدرن را در جهان شفاف کند و زمینه ی خدمت علم به بشریت را فراهم آورد، نه ظلم به آن را. با این وصف، سعی در نشان دادن مخالفت حوزه های علمیه با علوم روز توسط نویسنده، سعی باطلی که به دست و پا زدن می ماند در میانه ی مرداب.

به نظر می رسد نویسنده تمام تلاش خود را می کند تا بین دین و علم جدایی تصور کند و حوزه های علمیه را محکوم به کاهلی در کسب علم و حتی تفرقه بین دین و علم، اما مغز متفکّر حوزه ی علوم اسلامی، شهید مطهری اعلی الله مقامه در این باره می فرماید: «برای بشریت هیچ چیز گران تر و مشؤوم تر از جدایی دین و دانش نیست. این جدایی، تعادل اجتماع بشری را از بین می برد. هم دنیای قدیم و هم دنیای جدید گاه دچار بی تعادلی شده و تعادل خود را از دست داده است. زمانی مردم گرایش های دینی خود را جدا از علم جست وجو می کردند. این بیماری عمده دنیای قدیم بود، هم چنان که بیماری عمده دنیای جدید این است که عده ای در جست وجوی علم منهای دین هستند. اکثر انحرافات و بدبختی هایی که بشر امروز را تهدید می کند، ناشی از این است که علم را جدا از ایمان می خواهد. همای سعادت آن روز بر سر بشر سایه خواهد گسترد که وی عمیقاً پی ببرد که به این هر دو اصل مقدس نیازمند است و بداند، مرغی است که به دو بال نیاز دارد، بالی از دانش و بالی از ایمان.(امدادهای غیبی در زندگی بشر، صفحه۱۰۰)

این که نویسنده فقه و فقاهت را برای رفع مشکلات یک کشور ناتوان عنوان کند، توهین به مکتب علمی امام صادق علیه السلام است که خود در چند جای نوشته اش به آن اشاره کرده و از آن برای کوبیدن حوزه های علمیه وام گرفته. این نوع نگاه به فقه، ناشی از بی سوادی و عدم شناخت از فقه اسلامی است. هر چند نویسنده به زعم خود حرکت رو به جلویی در تخریب جایگاه فقه و فقاهت داشته و آن را ناتوان از اداره ی کشور عنوان کرده، اما در واقع این سخن از جایگاه رعب و وحشتی است که به دنبال حضور روحانیون در شئون مختلف جامعه در وجود لیبرال های وطنی افتاده. روحانیونی که به خوبی سخنان امام راحل رحمت الله علیه را در خصوص فقه و جایگاه آن و لزوم ورود علمای دینی به همه ی عرصه ها به گوش جان خریدند و اکنون همین مسئله، بلای جان مخالفین و معاندین شده و در حالی که سر به زیر برف کرده اند، می خواهند حواس ملت ها را از این اتفاق خجسته منحرف کنند. مگر نه این که امام فقیدمان فرمود: «ما باید بدون توجه به غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان درصدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم… حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند.»(صحیفه نور، جلد ۲۱ صفحه ۱۰۰) همین جملات، وحشتی بر وجود لیبرال های وطنی انداخته و آن ها را وادار کرده که تمام سعی خود را برای تخریب جایگاه حوزه و ناکارآمد نشان دادن آن به کار ببندند که به فضل خدا ناتوان خواهند ماند.

کلام آخر این که آزادی خواسته ی فطری هر بشری است و همان فطرت، انسان را از آزادی های حیوانی و غیرعقلایی منع می کند. ملت ایران اگر خواهان آزادی از نوعی بود که اکنون نویسنده ی معلوم الحال تلویحاً به آن اشاره کرده و از مقیّد شدنش در جمهوری اسلامی سخن گفته، هیچ گاه تن به شهادت نمی داد و در ذلت و خواری حکومت طاغوت به سر می برد. نویسنده غافل از این است که آزادی شئونی دارد و حد اعلای آن، آزادگی است؛ چیزی که گویی برخی قلم به دستان به راحتی آن را می فروشند.

منبع: نقطه نیوز

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار