|
|
کدخبر: ۱۷۱۸۶۳

سال ۹۲ در مجموع حدود ۷ تن آلات موسیقی و اجزا و قطعات و فرعیات آن به ارزش ریالی ۵۶ میلیارد ریال و ارزش ارزی ۲.۲ میلیون دلار وارد کشور شده است و با این وجود آلات موسیقی گران تر از همیشه عرضه می شود.

گروه فرهنگی مشرق- اغلب افرادی که از بیرون مسایل موسیقی را دنبال می کنند، مرکز فروش ساز را در خیابان بهارستان و خیابان دانشسرا می بینند و از فروشگاه های غالبا لوکس موسیقی در خیابان لارستان خبر ندارند. فروشگاه هایی که با قیمت های عجیب و بسیار بالا کم کم دارند ساز را به کالایی لوکس بدل می کنند.

وارد یک فروشگاه در همین خیابان که می شوم بر می خورم انواع پیانوهای رنگارنگ زمینی و دیواری و دیجیتال. در فروشگاه قدمی می زنم و از فروشنده می خواهم تا قیمت برخی از سازهایش بگوید:

* «آقا قیمت این پیانوی Yamaha u۳ چند؟»

- «۳۹ میلیون»

کمی تعجب می کنم و با خود می گویم که حتما روی گران ترین پیانوی فروشگاه دست گذاشته ام. جلو تر که می روم چشمم می خورد به یک پیانوی «وبر مدل ۱۸۵» در ذهنم قیمتی ۹ یا ۱۰ میلیونی را برای این پیانو متصور می شوم. دوباره به سراغ فروشنده می روم و سوال می کنم:

* «وبر چند قیمته؟»

- «۴۶ میلیون»

* «آقا به تومنه دیگه؟»

- «خودت چی فکر می کنی؟»

احتمالا شاید از بخت بدم به مغازه دار گران فروشی برخورده باشم. مغازه را ترک می کنم و کمی قدم می زنم تا به فروشگاه بعدی برسم. این فروشگاهم مخصوص فروش پیانو است و به ندرت می شود ساز دیگری در آن پیدا کرد. خیلی از پیانوهای مارک Pearl River را در این فروشگاه می شود پیدا کرد. چندتایی را قیمت می کنم. قیمت ها کمی ارزانتر از مغازه قبلی بود. البته ارزانترین پیانو قیمتی ۱۶ میلیونی داشت و گرانترین هم چیزی حول و حوش ۳۴ میلیون تومان. کنجکاو می شوم از مغازه دار سوالاتی درباره قیمت پیانوها می پرسم:

* «چرا قیمت پیانو انقدر بالا رفته؟ چرا قیمت فروشگاه های مختلف انقدر با هم تفاوت داره؟»

- «فروشگاه های اینجا هر کدومشون معمولا تخصصشون تو یه مارکه. یک «یاماها» یکی «وبر» و یکی هم «والدشتین». هر کدوم از این ها هم قیمتش سواس. گرونی ساز مربوط به امروز و دیروز نیست اینجا فقط اهلش و اونایی که این کارن میان. وگرنه می تونی بری بهارستان با ۷ و ۸ تومان یک پیانوی آماتور بخری. البته از وقتی دلار رفت بالا قیمت های ما هم جا به جا شد.»

جواب های مغازه دار قانع ام نمی کند و دوباره راهی فروشگاهی دیگر می شوم اما این بار سراغ مغازه ویلن فروشی می شوم. این بار با سازهایی ساخته کشورهای گوناگون مواجه می شوم. از سازهایی ساخته کشورهای ایتالیا و هلند هست تا سازهای ژاپنی و البته چینی! قیمت ها هم در اینجا گوناگون است. گرانترین ویلن ساخته کشور ایتالیا است که ۳۰ میلیون تومان قیمت دارد. بله! ۳۰ میلیون! از فروشنده درباره این ساز سوال می کنم، می گوید ساز ۴۰ سال قدمت دارد و به سفارش شخص خاصی تهیه شده است. ارزانترین ساز هم که طبق معمول متعلق به کشور چین است که با ۸۰۰ هزار تومان می توان آن را تهیه کرد. مابقی سازها هم بین ۲ تا ۷ میلیون تومان قیمت گذاری شده اند. پای صحبت های صاحب این فروشگاه می نشینم و با هم درباره وضعیت اقتصادی ساز فروش ها گپ کوتاهی می زنیم. او می گوید:

- «مسلما قیمت بالای ساز اولین کسی را که متضرر می کند، همین فروشگاه های عرضه ساز هستند. چرا که هر قیمت ساز پایین تر باشد بالطبع فروش ما هم بهتر می شود. اما متاسفانه شرایط واردات ساز زمینه را به گونه ای رقم می زند که قیمت واقعی ندارد و هر مغازه ای قیمت متفاوتی را ارایه می دهد.»

از او می پرسم مگر می شود که هر مغازه ای یک قیمت جداگانه برای خودش تعیین کند و بدون هیچ مشکلی هم به فروش برساند؟ او در جواب این سوال می گوید:

- «فعلا که وضعیت به همین صورت است و نظارتی هم وجود ندارد. متاسفانه برخی خریدارها هم کیفیت ساز را با قیمتی که دارد مقایسه می کنند. مثلا وقتی سازی با قیمت بالایی را می بینند، گمان می کنند که ساز از کیفیت بالایی برخوردار هست و همین موضوع باعثمی شود تا فریب بخورند.»

با او قیمت سازهایی را که پرسیده بودم را در میان می گذارم و او را مطلع می کنم. اما او پاسخی عجیب به سوال من می دهد و مرا درگیر می کند. او می گوید:

- «تازه شما با سازهایی نه چندان گران برخورد کرده اید. قیمت برخی پیانوها بعضا به ۱۰۰ میلیون تومان هم می رسند.»

با ۱۰۰ میلیون توامان احتمالا می شود خیلی کارها کرد و حتی میشود یک خانه در همین شهر تهران که قیمت ها سر به فلک می کشند، را خریداری کرد. مواجه با قیمت هایی این چنینی چند نگرانی را ایجاد می کند:

اول: ساز خوب و با کیفیت فقط در اختیار افرادی قرار می گیرد که توانایی مالی بسیار بالایی داشته باشند. یعنی سازها فقط در اختیار اقشار ثروتمند جامعه قرار می گیرد.

دوم: کسانی که از استعداد ذاتی برخوردارند و غالبا شرایط مالی خوبی هم ندارند، به واسطه همین گرانی قیمت ساز نمی توانند استعدانشان را به منصه ظهور برسانند.

سوم: ساز به ابزاری لوکس و تزیینی تبدیل می شود که این موضوع می تواند پیامدهای بسیار خطرناکی برای دنیای موسیقی به همراه داشته باشد.

چهارم: فاصله طبقاتی در این زمینه هم روز به روز بیشتر ظهور و بروز پیدا می کند.

پس از گشت و گذار در فروشگاه های خیابان لارستان، راهی بهارستان و خیابان جمهوری می شوم تا ببینم وضعیت یکی از پرفروش ترین سازها یعنی گیتار در چه حالی است. مطابق معمول شلوغ ترین فروشگاه های ساز فروشی به گیتار فروشی ها اختصاص دارد. با یک جوان که با چهره ای مغموم به تماشای گیتارهای الکتریک نشسته سر حرف را باز می کنم و می گویم:

* «الکتریک می خوای بخری؟»

- «اره یه سازو یه مدت نشون کرده بودم الان اومدم می بینم گرون شده. برج ۶ پارسال سه و نیم بود الان شده چهار و هشتصد»

* «از جاهای دیگه هم قیمت گرفتی؟»

- «جاهای دیگه مثله اینو ندارن. اگر هم داشته باشن، گرونتر که نباشه ارزونتر هم نیست.»

به داخل مغازه می روم تا از آخریم قیمت گیتارهای آکوستیک و الکترونیک با خبر شوم. گیتارهای الکترونیک قیمت های بالایی دارند و اگر کیفیت معمولی داشته باشند ما بین ۲ تا ۷ میلیون هستند. البته این جدای از آمپلی فایرها و افکت هایی است که باید همراه گیتار الکتریک باشند و برای تهیه آنها هم باید قیمت جداگانه ای پرداخت. گران قیمت ترین گیتار این فروشگاه چیزی حدود ۱۶ میلیون است.

گشت و گذارم در بازار سازفروش ها تمام می شود و در ذهنم مدام قیمت های بالای ساز را مرور می کنم و به دنبال سولات بی پاسخم می گردم. اینکه: چرا واقعا مانند خیلی از کالاها نمی شود قیمتی مشترک بر روی یک ساز گذاشت؟ چرا نظارتی وجود ندارد و هر کس با هر قیمتی که دلش می خواهد سازش را می فروشد؟ چرا وضعیت تولید داخلی ساز اینقدر نا بسامان است و نمی تواند به کمک بازار موسیقی بیاید؟ آیا واقعا ساز به ابزاری لوکس تبدیل می شود که فقط مختص ثروتمندان است؟ و…

ارسال نظر

پربیننده ترین

آخرین اخبار